حافظ

  شمه ای از سال شمار زندگی و دنیای شعر و اندیشه ی حافظ ،به مناسبت بیست مهر ماه سال روز بزرگ داشت اوزرگ داشت حافظ 

گویند ذکر خیرش در خیل عشق  بازان                                                                                      هر جا  که نام حافظ   در انجمن   بر آید

خواجه شمس الّدین محمّد شیرازی، که  معمولاً او را با نام « حافظ» و           « لسان الغیب » می شناسیم،  سال ( 726ه)  در شیراز زاده شد. نیاکانش از کوهپایه ی اصفهان بودند. به نقل از بعضی  روایات   هم از دشت ارژن شیراز.

در مدّت عمر شصت و چند ساله ی خویش بر خلاف شاعر هم شهری خود، سعدی  شیرازی، علاقه ی چندانی به سفر نشان نداده و جز یک سفر کوتاه به یزد و سفری به جزیره ی هرمز، باقی زندگانی را در شیراز به سر برد و در سال( 792ه) وفات یافت.

او از همه ی علوم قرآنی، از قرائت و تفسیر گرفته تا کلام و فلسفه و عرفان، بهره داشت؛ حتّی شگرد شاعری و سبک ویژه ی بیان خود را از قرآن کریم آموخته بود.اغراق نباشد باید گفت: او حافظه ی ملّت ایران است.

« محمد گلندام » نخستین جامع دیوان حافظ و دوست و هم درس او، نام و عنوان او را « مولانا الاعظم»،« مفخر العلماء»،« شمس الدّین والملّه »، « محمد حافظ شیرازی » و... آورده است.وی یکی از بزرگ ترین شاعران نغز گوی ایران و از گویندگان بزرگ جهان است که در شعر های خود « حافظ » تخلص نموده است.

با وجود وسعت  اندیشه  و دنیای  کم نظیر  و شاید هم بی نظیر شعرش، اکنون جز دیوانی  با کم تر از پانصد غزل، چند قصیده وقدری مثنوی  و رباعی در دست نیست. اساساً حافظ غزل سرا بوده و سر مشق او در غزل سرایی، بیش تر « سعدی »،« کمال اصفهانی » و « خواجوی کرمانی » بوده است.

مفسرین  حوزه ی شعر و ادب فارسی بیش تر بر این باورند که غزل به دو شاخه ی عرفانی و عاشقانه تقسیم می شود. غزل عارفانه با مولوی و غزل عاشقانه با سعدی به اوج خود رسیده است؛ امّا آنکه  هر دو وجه عرفانی  و عاشقانه  به  زیبایی و با هنر مندی  تمام  تلفیق نموده است، حافظ است.حافظ غزل فارسی را به آن درجه از کمال رسانیده که پس  از او ، همه در برابر والایی و کمال هنری سخنش، اظهار در ماندگی کرده اند؛ به همین اعتبار او را«  خاتم الشعرای  »ایران می دانند.

لحن حافظ در شعرش گزنده، تلخ و توام با نیشخند و کنایه آمیز است. و باید گفت ، دو فرهنگ ایران و اسلام را به هم تلفیق نموده است. در حقیقت راز موفقیّت  و محبوبیت حافظ را در بین خاص و عام باید در دنیای شعر او جستجو کرد   و  راز ماندگاری شعر حافظ، حاکم بودن روح بزرگ، فکر توانا و حس لطیفی است که در مکتب اصالت انسان، از اندیشه ی صلح مدد جسته است و در بازار حیله  و ریا، تحمل جاهل را ندارد.او با کنایه هایش از هرچه که رنگ ریا داشته باشد، پرهیز می کند.راز دیگر این ماندگاری در تعقل حافظ است که در طرح رندانه ی غزل هایش  قابل  تعبیر و تفسیر است.جریان سیال  تفکر  و ذهن  حافظ به     گونه ای است  که شرقیان  برای  او  تعبیرات عرفانی قایل  اند و غربیان از دریچه ی واقع بینی به اشعار حافظ می نگرند.

حافظ در اشعارش به جهانی سازی فرهنگ ها پرداخته است  که بر اساس تعلیمات معنوی انبیای الهی  و در راستای یک اخلاق الهی و انسانی برتر  صورت می گیرد. هدف اولیه ی ادیان یزرگ الهی و پیامبران، زندگی در سایه ی عدالت و صلح بدون تعرض به حقوق  هم  نوعان است، که  حافظ بسیاری از این مفاهیم و ارزش ها   را  در شعرش حفظ کرده است.

                                                                                                   به قد  و چهره هر آن کس که شاه خوبان شد 

                                    جهان نگیرد اگر دادگستری داند

به لحاظ آنکه  بیشتر به   تاثیر شگرف کلام حافظ بر  افکار    شعرا  حتّی  در بین  شعرای  دیگر جهان  پی ببریم، ابتدا به گزیده ای از بیانات  تاریخی  و ماندگار مقام معظم رهبری، حضرت آیت اللّه خامنه ای  که در سال 1367  در آیین گشایش   کنگره ی  جهانی  حافظ ایراد فرموده اند  می پردازیم ،سپس به  چکیده ای از  گفته های  یکی از  بزرگ ترین   چهره های ادب جهان ؛ یعنی « یوهان ولفگانک  گوته » -  شاعر  و حکیم آلمانی - در  معرفی حافظ اشاره می کنیم:

« بدون شک حافظ درخشان ترین ستاره ی فرهنگ فارسی است. در طول چند قرن تا امروز هیچ شاعری به قدر حافظ در اعماق و زوایای ذهن و دل ملّت ما نفوذ نکرده است. او شاعر تمام قرن ها ست و همه ی قشرها از عرفای مجذوب جلوه های الهی تا ادیبان و شاعران خوش ذوق، رندان بی سرو پا و مردم معمولی، هر کدام در حافظ سخن دل خود را یافته اند  و به زبان او شرح وصف خود را سروده اند... شاعری که لفظ و معنا و قالب و محتوا را با هم به اوج رسانده است و در هر مقوله ای زبده ترین و موجز ترین و شیرین  ترین گفته را دارد...»

و امّا برخی بر این باورند که از زمان یونانیان تا کنون،عالم بشریّت در شعر و ادب  و حکمت به هیچ کس به اندازه ی گوته مدیون نیست.او گفته است: «... حافظا، دلم می خواهد از شیوه ی غزل سرایی  تو تقلید کنم. چون تو قافیه پردازم و غزل خویش را به ریزه کاری های  گفته ی  تو بیارایم. نخست به معنی اندیشم و آن گاه  بدان لباس الفاظ زیبا پوشانم.هیچ کلامی را دو بار در قافیه نیاورم؛ مگرآن که با ظاهری یک سان معنایی جدا داشته باشد. دلم می خواهد  همه ی این  دستور ها را به کار بندم تا شعری چون تو، ای شاعر شاعران جهان سروده باشم.حافظا، خویش را با تو برابر نهادن جز نشان دیوانگی نیست. تو آن کشتی -ای که مغرورانه با  د  در  بادبان   افکنده  است  تا سینه  ی  دریا  را بشکافد  و پای  بر سر  امواج   نهد  و من  آن  تخته  پاره ام  که   بی  خودانه    سیلی  خور   اقیانوسم.  در  دل  سخن  شور  انگیز   تو  گاه  موجی  از پس  موج  دگر  می زاید  و گاه  دریایی  از  آتش  تلاطم می کند  ؛ امّا این  موج آتشین مرا  در  کام  فرو می برد  و غرقه می کند.

با این همه هنوزم جرئت آن  است که خویش را مریدی از مریدان تو شمارم؛ زیرا  من نیز  چون  تو  در  سر زمینی غرق نور زیستم   و عشق ورزیدم...1

دایم گل این بستان شاداب نمی ماند  

                   دریاب ضعیفان را  در  وقت  توانایی      ( حافظ )

   رحیم آزاده ،  دبیر ادبیّات  و عضو انجمن ادبی  مدیریت مدارس جمهوری اسلامی ایران در سوریه، لبنان و اردن                                                  

1-   زبان و ادبیّات فارسی عمومی  دوره ی پیش دانشگاهی، تهران،1389

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد