بنیانگذاران نوروز در اولین روز بهار، ایرانیان هستند و تنها ملتی که فصل شکفته شدن گیاه و نبات و آغاز شکوفایی هستی و نظام را عید بزرگ ملی خویش شمرده اند، ایرانیان اند.
با روی کار آمدن دولت صفوی و برگزیدن تشیع به عنوان مذهب رسمی، این جشن، رونق و تازگی و درخششی دیگر یافت.
در این عصر ، علمای شیعه به گردآوری احادیث پیامبر (ص) و امامان (ع) در مورد نوروز، اقدام کردند که از همه مهمتر، کتاب 'السماء والعالم' تالیف علامه مجلسی است که جلد چهاردهم 'بحار الانوار' را تشکیل می دهد و مشتمل بر روایات و اعمال مستحبی و اذکار و فضایل نوروز است...........
'معلا' پسر 'خنیس' می گوید: در نوروز، به محضر امام صادق(ع) رسیدم. ایشان به من فرمودند: 'آیا این روز را می شناسی؟'، گفتم: فدایتان شوم! ایرانیان، این روز را بزرگ می شمارند و در این روز، برای یکدیگر هدیه می برند.
حضرت فرمودند: 'به خانه خدا در مکه سوگند، مبارکی این روز، به خاطر چند واقعه قدیمی است که آن را برایت شرح می کنم. ای معلا! روز نوروز، روزی است که خداوند از بندگان خود بر عبادتش عهد و میثاق گرفت و این روز، اولین روزی است که خورشید در آن طلوع کرد و بادها به وزش درآمدند و کشتی حضرت نوح(ع)، بر کوه جودی (آرارات) قرار گرفت.
در این روز، جبرئیل بر پیامبر خدا(ص) نازل شد. در این روز، پیامبر خدا(ص)، امیرالمومنین(ع) را بر دوش خود سوار کرد تا بت های قریش را از روی خانه کعبه به زیر انداخت و در هم شکست و در همین روز در غدیر خم، او را به جانشینی خود برگزید و برایش بیعت گرفت ...، و این روز، همان روزی است که قائم ما در آن، ظهور خواهد کرد و در همین روز، قائم ما بر دجال، پیروز خواهد گشت و او را در زباله دان کوفه به دار خواهد کشید و هیچ روز نوروزی نیست، مگر آن که ما، در آن، انتظار فرج داریم. این روز، از ایام ماست و از روزهای شیعیان ما به شمار می آید که ایرانیان، آن را حفظ کردند و شما عرب ها آن را ضایع ساختید.
همچنین از امام صادق(ع) روایت شده که: 'هرگاه نوروز شد، غسل کن و پاکیزه ترین لباس های خود را بپوش و با بهترین عطرهایت خود را خوشبو نما .'
نوروز، آن روزی است که خداوند به دعای یکی از پیامبرانش بر مردم، باران رحمتش را فرو فرستاد و چون آب به عنوان مظهر صفا و پاکی شمرده می شده است، از زمان قدیم، مرسوم بوده که در نوروز به یکدیگر آب می پاشیدند(جشن آبریزان) و این رسم، همچنان در برخی نواحی ایران، معمول و متداول است.
منوچهری
آمد نوروز هم از بامداد آمدنش فرخ و فرخنده باد
باز جهان خرم و خوب ایستاد مرد زمستان و بهاران بزاد
ز ابر سیه روی سمن بوی داد گیتی گردید چو دار القرار
روی گل سرخ بیاراستند زلفک شمشاد بپیراستند
کبکان بر کوه به تک خاستند بلبکان زیر و ستا خواستند
فاختگان همبر میناستند نای زنان بر سر شاخ چنار
باز جهان خرم و خوش یافتیم زی سمن و سوسن بشتافتیم
زلف پر یرو یان بر تافتیم دل ز غم هجران بشکافتیم
خوبتر از بوقلمون یافتیم بوقلمونیها در نوبهار
"سعدی"
برخیز که می رود زمستان بگشای در سرای بستان
نارنج و بنفشه بر طبق نه منقل بگذار در شبستان
وین پرده بگوی تا به یک بار زحمت ببرد زپیش ایوان
آواز دهل نهان نماند در زیر گلیم عشق پنهان
بر خیز که باد صبح نوروز در باغچه می کند گل افشان
خاموشی بلبلان مشتاق در موسم گل ندارد امکان
تاریخچه
منشاء و زمان پیدایش نوروز به درستی معلوم نیست، اما این جشن قدمتی سه هزار ساله دارد و قدیمیترین آیین ملی در جهان به شمار میرود. در برخی از متون کهن ایران از جمله شاهنامه فردوسی و تاریخ طبری، جمشید و در برخی دیگر از متون کیومرث بهعنوان پایهگذار نوروز معرفی شده است. ابداع نوروز در شاهنامه بدین صورت روایت شده است که جمشید در حال گذشتن از آذربایجان دستور داد تا در آنجا برای او تختی بگذارند و خودش با تاجی زرین بر روی تخت نشست. با رسیدن نور خورشید به تاج زرین او جهان منور شد و مردم شادمانی کردند و آن روز را روز نو نامیدند.برخی از روایتهای تاریخی نیز آغاز نوروز را به بابلیان نسبت میدهد. طبق این روایتها رواج نوروز در ایران به 538 سال قبل از میلاد یعنی زمان حمله کورشبه بابل بازمیگردد. همچنین در برخی از روایتها از زرتشت بهعنوان بنیانگذار نوروز نام برده شده است.
با افزایش محبوبیت عید نوروز در آسیای میانه و همچنین با اعلام رسمیشدن این مراسم در ترکیه، جهان در آینده نزدیک شاهد برگزاری آن در ابعاد وسیعتر خواهد بود.
جشن نوروز را در دیگر کشورها حتی در آفریقا « در ادامه مطلب » بخوانید.
نوروز در آذربایجان
عید نوروز در جمهوری آذربایجان همسایه شمالی ایران از اهمیت ویژه ای برای مردم این سرزمین دارد. نوروز به عنوان عید رسمیو ملی جمهوری آذربایجان بین مردم ارزش خاصی دارد. پس از استقلال جمهوری آذربایجان در 18 اکتبر 1991 عید نوروز از خانهها به محلهها و سپس به میادین شهرها گسترش یافت و تبدیل به یک آیین و مراسم رسمیشد.
در سال جاری هیئت دولت آذربایجان، به مناسبت این عید 8 روز تعطیل رسمیاعلام کرد. در جمهوری آذربایجان درباره پیدایش جشن نوروز اسطورهها و افسانههای گوناگونی نقل شده است. مثلاً در روایتی آمده است سیاوش پسر کیکاووس به کشور افراسیاب سفر میکند افراسیاب از وی به نحو قابل توجهی پذیرایی میکند و حتی دخترش را به عقد وی در میآورد و سیاوش به یاد سفرش از دیار افراسیاب دیوار بخارا را بنا میکند. ولی دشمنان که از این امر ناخرسند بودهاند میان سیاوش و افراسیاب را بر هم زده به طوری که افراسیاب تصمیم به قتل سیاوش میگیرد و پس از کشته شدن سیاوش دستور میدهد جنازهاش را روی کنگرههای دیوار بخارا قرار دهند. زرتشتیان جسد وی را برداشته و در قدمتگاه دروازه شرقی دفن میکنند و مرثیههای بسیاری در وصف سیاوش و مرگش سرودند به طوری که این مرثیهها بین مردم گسترش یافت و در همین سیاوش مرثیهها روز دفن سیاوش را زرتشتیان نوروز نامیدند.
اهالی آذربایجان بعد از پایان چله کوچک خود را برای استقبال از عید نوروز آماده میکنند و مردم از آن به عنوان عید صلح و دوستی و وحدت و یکپارچگی یاد میکنند و طبق آیینهای باستانی، آنهایی که قهر هستند آشتی میکنند و قهر و کینه از میان برداشته میشود. در آذربایجان بر خلاف ایران مراسم سیزده بدر برگزار نمیشود.
در آذربایجان رابطه با عید نوروز جای مهمیبه اعتقادات و فالها داده میشود به طوری که در شب چهارشنبه سوری دختران نو رسیده در ته دل فالی گرفته و و مخفیانه پشت درنیمه باز به انتظار ایستاده و اگر در این هنگام حرف خوب و موافقی بشنوند آرزویشان برآورده شده و اگر حرف نامناسبی میشنیدند نیتشان عملی نمیگشته است. بنابراین برمبنای آیین عید مردم از بدگویی و حرف نامناسب دوری میجویند.
تاجیکستان و مراسم نوروز
جشن نوروز برای مردم تاجیکستان بویژه بدخشانیان تاجیکستان جشن ملی نیاکان است که برای مدت سه روز برگزا میشود. آنها از این مراسم به عنوان رمز دوستی و زنده شدن کل موجودات یاد میکنند و به نام "خیدیر ایام" یعنی جشن بزرگ معروف است.
مراسم گل گردانی
پیش از فرا رسیدن نوروز کودکان تاجیکستان با برگزاری مراسم "گل گردانی" به دیگران پیغام میرسانند. این مراسم یک هفته قبل از نوروز، یعنی در اوائل دهه دوم ماه مارس از سوی گروهی از کودکان که در دست گلهای سیه گوش، بایچیچک یا نوروزی دارند اجرا میشود. این کودکان به هر منزل مسکونی نزدیک شده و با قرائت شعرهایی فارسی فصل بهار را به صاحبان آن خاندان شادباش میگویند.
در پاسخ به تبریکات کودکان، صاحب خانهها به آنها مقداری گندم، نخود، نسک و انواع دیگر محصولات غله یا شیرینی اهدا میکنند و کودکان با جمع آوردن عیدی خود این مواد را به منزل یکی از دوستان میبرند و صاحب منزل برای آنها غذای نوروزی آماده میکند.
چهارشنبه سوری (آتش پَرَک)
"آتش پَرَک" از دیگر آئینهای نوروزی است. سه مشعل از چوب درخت سرو روشن میشود و مردم، به خصوص جوانان و دختران از بالای شعله آتش میپرند تا بدین وسیله کینه و کدورت و غم و درد خود را بیرون میکنند.
در نخستین روز نوروز مراسم "جفت براران" صورت میگیرد و به این دلیل از نوروز به عنوان عید بهار و آغاز کشت و کار برای کشاورزان نام میبرند.
گل گشت، تفریح در پارکها، خرید، برگزاری مراسم فرهنگی و کشتیهای محلی از دیگر برنامههای تاجیکها برای گرامیداشت نوروز به شمار میرود.
مردم تاجیکستان به ویژه بدخشانیان تاجیک در ایام عید نوروز خانه تکانی میکنند و به رسم دیرینه قبل از شروع عید بانوی خانه وقتی که خورشید به اندازه یک سر نیزه بالا آمد دو جارو را که سرخ رنگ است و در فصل پاییز از کوه جمع آوری کردهاند و تا جشن نوروز نگاه داشتهاند در جلوی خانه راست میگذارند. چون رنگ سرخ برای این مردم رمز نیکی و پیروزی و برکت است. پس از طلوع کامل خورشید هر خانوادهای میکوشد هر چه زودتر وسایل خانه را به بیرون آورده و یک پارچه قرمز را بالای سردر ورودی خانه بیاویزد که این معنی همان رمز نیکی و خوشی ایام سال را در داخل خانه مرتب چیده و با باز کردن در و پنجره به نوعی هوای نوروزی و بهاری را که معتقدند حامل برکت و شادی است وارد خانه نماید.
در این سرزمین پختن شیرینی ویژه و غذاهای متنوع جزو رسم و رسوم این ایام است. همچنین برگزاری دیگر تفریحات نیز در این ایام به شادی آن میافزاید و یکی از غذاهای معروف این ایام "باج" نام دارد در این غذا کله پاچه گوسفند را با گندم پخته و دیگران را با آن مهمان میکنند.
نوروز در قزاقستان
مردم قزاقستان نوروز را اعتدال بهاری میدانند و بر این باورند که در این روز ستارههای آسمانی به نقطه ابتدایی میرسند و همه جا تازه میشود و روی زمین شادمانی بر قرارمیشود.
در شب سال تحویل تا شب قزیر صاحبخانه دو عدد شمع در بالای خانه اش روشن میکند وخانه اش را خانه تکانی کرده و چون مردم قزاق باور بر این دارند که تمیز بودن خانه در آغاز سال نو باعث میشود افراد آن خانه دچار بیماری و بدبختی نشوند.
در شب نوروز دختران روستایی قزاق با آخرین گوشت باقیمانده از گوشت اسب که "سوقیم" نام دارد غذایی به نام "اویقی آشار" همراه با آویز میپزند و از جوانهایی که دوستشان دارند پذیرایی میکنند. آنان نیز در قبال آن به دختران آینه و شانه و عطر هدیه میکنند که آن را "سلت اتکیتر" مینامند و به معنی علاقه آور میباشد.
در عید نوروز جوانان یک اسب سرکش را زین کرده و عروسکی که ساخته دست خودشان است با آویز زنگوله ای به گردنش در ساعت سه صبح که ساعتی معین از شب قزیر است رها نموده تا از این طریق مردم را بیدار نمایند. عروسک در حقیقت نمادی از سال نو است که آمدن خود را سوار بر اسب به همه اعلام میکند.
همچنین پختن غذایی به نام نوروز گوژه ( آش) که تهیه آن به معنی خداحافظ با زمستان و غذاهای زمستانی است و از هفت نوع ماده غذایی تهیه میشود در این ایام جزو آیین و رسوم این سرزمین میباشد.
نوروز برای قزاقها بسیار مقدس بوده و اگر در این روز باران یا برف ببارد آن را به فال نیک گرفته و معتقدند سال خوبی پیش رو خواهند داشت.
مسابقات معروفی نیز در این ایام در قزاقستان برگزار میشود که مهمترین آنها "قول توزاق" است که بین گروههای مرد و زن برگزار میشود. اگر برنده زنها باشند قزاقها معتقدند آن سال خوب و پربرکتی است اگر مردها پیروز شوند آن سال نامساعد خواهد بود. از دیگر مسابقات میتوان به کوکپار برداشتن بز از مکانی مشخص توسط سواران، آودار یسپاق، قیزقوو و آلتی باقان اشاره نمود.
در عصر نوروز نیز مسابقه آیتیس آغاز میشود که مسابقه شعر و شاعری است.
نوروز در ترکمنستان
در ترکمنستان طبق رسم قدیم و جدید، دوبار در سال جشن نو گرفته میشود. یکی از این جشنها با استناد به تقویم میلادی که به تائید سازمان ملل رسیده به عنوان جشن بین المللی (سال نو) شناخته میشود و دیگری برگزاری عید نوروز به نشانه احیای دوباره آداب و رسوم دیرینه مردم ترکمنستان است.
عید نوروز در ترکمنستان جشن کشاورزانی است که آذوقه مردم را تامین میکنند و به همین دلیل کشاورزان دامنههای کوه "کپت داغ" و کنارههای آمودریا با عظمت خاصی نوروز را جشن میگیرند. به اعتقاد مردم ترکمنستان، زمانی که جمشید به عنوان چهارمین پادشاه پیشدادیان بر تخت سلطنت نشست، آن روز را نوروز نامید.
پس از استقلال کشور ترکمنستان رییس جمهوری این کشور به منظور احیای رسم دیرین کشور که از نسلهای پیش وجود داشته، سال نو را «نوروز» اعلام نمود. امروز عید نوروز به عنوان جشن ملی به رسمیت شناخته شده است. مردم ترکمنستان عقیده دارند زمانی که جمشید به عنوان چهارمین پادشاه پیشدادیان بر تخت سلطنت نشست آن روز را نوروز نامیدند. آنها در این ایام با پختن غذاهای معروف نوروزی مانند: نوروز کجه، نوروز بامه، سمنی (سمنو) و اجرای بازیهای مختلف توسط جوانان ترکمن حال وهوای دیگری به این جشن و شادی میدهند.
در ایام نوروز مسابقات مختلفی در ترکمنستان برگزار میشود که میتوان به مسابقات اسب دوانی، کشتی، پرش برای گرفتن دستمال از بلندی، و غیره اشاره نمود.
نوروز در قرقیزستان
عید نوروز در قرقیزستان تنها یک روز آن هم در روز اول یا دوم فروردین ماه است. اگر اسفند 29 روز باشد اول فروردین و اگر 30 روز باشد در روز دوم فروردین برگزار میشود. مراسم جشن این روز را در شهرها دولت تدارک میبیند و در روستاها بزرگان و ریش سفیدان در برگزاری آن دخالت دارند. در شهرها در میادین بزرگ و در روستاها در بیابانهای اطراف این جشن برگزار میشود.
در قرقیزستان در این روز پختن غذاهای معروف قرقیزی مثل بش بارماق، مانته برسک، و کاتما مرسوم است که به صورت رایگان بین حاضران در جشن پخش میشود.
در قرقیزستان در این روز افزون بر جشن برگزاری یک سری مسابقات از قبیل سوارکاری و غیره نیز مرسوم است و به گونه چشم گیری در این روز مسابقات دنبال میشود و جوایز ارزندهای به نفرات برتر داده میشود.
نوروز در ازبکستان
مردم ازبکستان نیز هرسال اول فروردین را به عنوان عید نوروز، جشن میگیرند. نوروز در بین ازبکها از خانه تکانی آغاز میگردد. زنان و دختران وسایل خود را از خانهها بیرون آورده و آن را در آفتاب پهن میکنند تا بوی آفتاب نوروزی به خانه و کاشانه آنها دمیده و هوای آن را گوارا سازد. بعضا هر طبق، بشقاب و یا کوزه و کاسه شکسته خود را دور افکنده دیگها را از آب باران فروردین پر میکنند تا باشد که تمام سال رزق خانواده آنها فراوان و پر و پیمان باشد.
آنها از شیره گندم نو رسته به طور دسته جمعی و با سرود و ترانه سمنکهای تنوری میپزند. مردم ازبک نوروز را با عبور لک لکها تشخیص میدهند و بعضیها فال پرنده میبینند و پیشگوییها میکنند.
در این روزها دختران قفلها را به اشخاص معتبر و سیراولاد ( دارای فرزند زیاد) میدهند که بگشایند تا بختشان گشاده گردد. زنهای بی فرزند برای حامله شدن بر لب آب روان مینشینند و کلوخ در آب میاندازند و دعا میکنند. جوانان در زمینهای چمن کشتی میگیرند و در بزکشیها شرکت میورزند.
اسلام کریم اف رئیس جمهوری این کشور در یکی از پیامهای نوروزی خود خطاب به مردم گفت:"در نوروز نیرویی نهفته است که هر انسان را باهر گرایش دینی و ملیت نسبت به هم متحد و مهربان" میکند.
نوروز در روسیه
شوروی یک امپراطوری بود بیش از یک صد قوم و ملت به اجبار متعهد شده بودند و به عنوان مردم شوروی معرفی میشدند. در آن زمان همه آداب و رسوم تاریخی و اعیاد از جمله عید نوروز به عنوان میراث مضر گذشتگان تبلیغ و اعیاد جدید و ساختگی شوروی جایگزین آن میشد. اما امروزه حتی دامنه محبوبیت مراسم باستانی نوروز به روسیه نیز کشیده شده است. هر ساله در عید نوروز مراسمیدر داغستان روسیه برگزار میشود.
در مراسمیکه در فروردین سال 1386برای سومین سال پیاپی در دانشکده خاورشناسی دانشگاه دولتی داغستان برگزار شد دکتر "نوری محمدزاده" مدیر مرکز ایران شناسی این دانشکده به تشریح تاریخچه این عید پرداخته و گفت: برگزاری عید نوروز در داغستان نشانگر تاثیر عمیق تاریخی و علاقه شدید مردم داغستان به تمدن کهن ایران میباشد چه اینکه این عید از زمان ساسانیان در داغستان با شکوه و عظمت خاصی جشن گرفته میشود.
در این مراسم پروفسور "ماگمد عبدوسلا اف" معاون رئیس دانشگاه دولتی داغستان و رئیس کرسی زبان انگلیسی این دانشگاه با تشکر از مرکز ایران شناسی نیز به همه حضار اشاره کرد که برگزاری عید نوروز در دانشکده به یک سنت حسنه تبدیل شده است و پیشنهاد کرد تا از این به بعد این عید در سطح دانشگاه بعنوان یک جشن بزرگ برگزار شود.
روسلان قدیراف رئیس کرسی ادبیات ایران و ترکیه در این مراسم گفت: برگزاری چنین جشنهایی علاقه زیادی در دانشجویان و محققین برای شناخت بیشتر زبان و ادب و فرهنگ و تاریخ ایران زمین ایجاد میکند.
نوروز در افغانستانعید نوروز در افغانستان از دیر زمان مرسوم بوده است. نوروز در بلخ و مرکز آن مزار شریف هنوز به همان شکل و شکوه پیشین برگزار میشود. در روزهای اول سال همه دشتهای بلخ و دیوار و پشت بامهای گلی آن پر از گل سرخ میشود. در اولین روز عید نوروز بیرق سخی که منسوب به امیر المومنین (ع) میباشد در مزار شریف و در سخی کابل بر افراشته میشود. "علم" امام علی با مراسم خاص و با شکوهی برافراشته میشود. با افراشته شدن آن جشن نوروز نیز رسماً آغاز میشود و تا 40 شبانه روز ادامه مییابد و در این مدت نیازمندان و بیماران برای شفا در پای این علم مقدس به چله مینشینند. گفته شده بسیاری از بیماران لاعلاج در زیر همین علم شفا یافته اند.
مردم این سرزمین بر این باورند که اگر بر افراشته شدن علم به آرامیو بدون لرزش و توقف از زمین بلند شود سالی که در پیش است نیکو و میمون است.
از آئین و رسم نوروزی در سرزمین بلخ میتوان انجام مسابقات بزکشی، شتر جنگی، شتر سواری، قوچ جنگی و کشتی خاص این منطقه اشاره نمود. در افغانستان نوروز همزمان با آغاز کار و تلاش است. مدارس در افغانستان با فرا رسیدن فصل بهار آغاز میشود و دانش آموز و دانشجویان پس از تعطیلات زمستانی دوباره به سر کلاس میروند.
نوروز در پاکستان
در پاکستان نوروز را "عالم افروز" یعنی روز تازه رسیده که با ورود خود جهان را روشن و درخشان میکند مینامند. در این کشور گروهها و دستههای مختلف دینی و اجتماعی در صفحات اول تقویمهای خود به تفسیر و توضیح نوروز و ارزش و اهمیت آن میپردازند و این تقویم را در پاکستان (جنتری) مینامند.
در ایام نوروز مردم از گفتار نامناسب پرهیز نموده و با نوازش یکدیگر با احترام و اخلاص از همدیگر نام میبرند. همچنین سرودن اشعار نوروزی به زبانهای اردو، دری و عربی در این ایام مرسوم است که بیشتر در قالب قصیده و غزل بیان میشود.
پاکستانیها بر این باورند که مقصد نوروز، امیدواری و در امن و صلح و آشتی نگهداشتن جهان اسلام و عالم انسانیت است تا آنجا که آزادی و آزادگی، خوشبختی و کامیابی، محبت و دوستی و برادری و برابری همچون بوی خوش گلهای بهاری در دل و جان مردمان جایگزین میگردد.
نوروز در ترکیه
مردم عثمانی که ترکیه امروز بخشی از آن امپراطوری بشمار میرود عید نوروز را به عنوان یکی از معدود ایام جشن میگرفتند. در این روز حکیم باشی معجون مخصوصی که (نوروزیه) نامیده میشد جهت پادشاهان و درباریان تهیه مینمود که گفته شده است این معجون از چهل نوع ماده مخصوص تهیه میشده که شفابخش بسیاری از بیماریها و دردها بوده و باعث افزایش قدرت بدنی میشده است. مردم این سرزمین نوروز را آغاز بهار طبیعت و شروع تجدید حیات و طراوت در جهان و برخی روز مقدس در کنار شب قدر و شب برائت و برخی عامل اتحاد و همبستگی و حتی آن را زادروز امام علی و تعیین ایشان به خلافت و سال روز ازدواج ایشان با حضرت فاطمه زهرا(س) دانسته اند.
نوروز تا نخستین سالهای تشکیل جمهوری ترکیه در میان ترکان این کشور برگزار میشد، اما بتدریج این مراسم اهمیت پیشین خود را از دست داد، تا مدتها این جشن در مناطق کردنشین و در پارهای از مناطق شمال رسم و آئین نوروز موجودیت خود را حفظ کرد. اما در چند سال اخیر دولت ترکیه با عنایت به سیاست همگرایی با کردها علاقمندی خود را به برگزاری این عید به صورت ملی اعلام کرده است تا جائیکه وزارت آموزش و پرورش ترکیه در اواسط ژانویه 2005 طی بخشنامهای به مراکز آموزشی این کشور، خواهان برگزاری آئینهای ویژه عید نوروز به عنوان عید رسمیشد.
در اساسنامه جدید آموزش و پرورش ترکیه، عید نوروز به عنوان عید ملی این کشور پذیرفته و به مراکز آموزشی ابلاغ شد که از این پس در روز 21 ماه مارس (اول فروردین) آئینهای فرهنگی و هنری برای بزرگداشت این عید برگزار شود.
در این بخشنامه با اشاره به اینکه عید نوروز در کشورهای منطقه و آسیای میانه جشن گرفته میشود، از مسئولان مراکز آموزشی خواسته شده است که عید نوروز را به عنوان یکی از عیدهای ملی به دانشآموزان معرفی کنند.
علاوه بر این مسئله عید نوروز در شهرهای جنوب شرقی ترکیه، مانند دیاربکر، شانلی اورفا، ماراش، و مرسین، به صورت باشکوهی برگزار میشود که بیشتر منعکس کننده فولکلر مردم آن نواحی است. از ویژگیهای آن یکی نواختن پر سر و صدای سورنا و دهل و دیگری ایراد سخنرانیهای آتشین در کنار کپههای آتش است. این آئینها در میدانهای بزرگ و اصلی شهرها و روستاها برگزار میگردد و جمعیت انبوهی از زن و مرد، در حالی که دست هم را میگیرند، به دور کپههای آتش به رقص و پایکوبی میپردازند. در خانهها پختن شیرینیهای خانگی و غذاهای خاص نوروز از سنتهای دیگر مراسم نوروزی است.
نوروز در عراق
عراق یکی دیگر از کشورهای منطقه است که عید نوروز را جشن میگیرد. دولت به مناسبت عید نوروز پنج روز تعطیل رسمیاعلام میکند و بیشتر مقامهای عالی کشور بویژه کردها مراسم ویژه نوروز برگزار میکنند.
درباره سابقه عید نوروز در عراق باید گفت از نخستین روز تاسیس حکومت کنونی عراق، در این کشور نوروز تعطیل رسمیبوده و یکی از اعیاد و روزهای مهم عراق محسوب میشده است.
در زمان حکومت صدام حسین با وجود این که وی دشمنی سرسختانهای با آئینهای غیر عربی داشت، مراسم عید نوروز برگزار میشد. با سقوط رژیم بعث و تاسیس نظام جدید و نوپای فعلی در عراق نوروز اهمیت ویژهای در این کشور پیدا کرد. به گونهای که در نخستین روز بهار که مصادف با اول فرودین سال خورشیدی میشود، مقامهای سیاسی این کشور عید نوروز را به ملت عراق تبریک میگویند.
کردهای عراق در نوروز رسم دارند که اگر کسی در طول سال عزیزش را از دست داده باشد، در خانه خود میماند و اقوام و دوستانش برای به اصطلاح ابلاغ جای خالی عزیز از دست رفتهاش به دیدن وی میآیند.
در میان کردهای عراق اقوام دیگری نیز وجود دارند که همانند کردها نوروز را برگزار میکنند.این قوم ایزدیها یا یزیدیها هستند که عموما در شمال عراق زندگی میکنند.
دکتر خلیل جندی رشو،استاد دانشگاه گوتینگن آلمان، درباره جشن سال این اقوام میگوید: "جشن چهارشنبه سوری در واقع جشن اول سال ایزدیهاست که در بین ملتهای دیگر مثل ایرانیان نوروز خوانده میشود. ولی ایزدیها این جشن را هر ساله چهارشنبه سور یا چهارشنبه سرخ مینامند. این جشن در شب اولین چهارشنبه ماه آوریل که ایزدیها بر اساس نام ماههای سریانی "نیسان " میگویند، برپا میشود."
ایزدیها در عید تخم مرغ رنگ میکنند، چرا که شکل تخم مرغ شبیه زمین است و رنگ کردن آن به این معنی است که میخواهند دنیا به این رنگها باشد و باعث سبزی دشت و صحرا شود. رسم جالب دیگر آنها این است که صبح زود سال نو به دشتها میروند و دست و روی خود را با قطرات شبنم مسح میکنند و باور دارند که اگر کسی مریض باشد با این عمل بیماریاش شفا مییابد.
آرد نیز در جشن سر سال ایزدیها نقش مهمی دارد. آنها در شب جشن به دشت میروند و با آردی که با خود بردهاند خمیر درست میکنند. بعد دسته گلی در وسط این خمیر فروکرده و آن را بالای در خانههاشان آویزان میکنند. بدین معنا که بهار به خانه شان آمده است.
همچنین زنان نانی به نام سوک میپزند که برای خیرات به گورستان میبرند. ایزدیها نیز مانند برخی از اقوام کرد آئینی را به جا میآورند که به آن "طواف" و گاهی نیز "جمی" میگویند.
نخستین طواف در یک ده ایزدی به نام "باشک وبخرانه " در روز جمعه پس از چهارشنبه سور شروع میشود و پس از آن تقریبا در همه روستاهای یزیدیها نیز آغاز میشود. هرطواف کننده یک فرشته دارد که تنها ویژه ایزدیهاست. این طوافها تا آخر ماه ششم میلادی که ایزدیها به آن "هزیران" [حریزان] میگویند ادامه پیدا میکند و این نشان نوروز دربین ایزدیهاست.
ایزدیها در هر فصل سال جشنی دارند اما ویژگی جشن سر ساله که در اولین چهارشنبه ماه نیسان یعنی آوریل برگزار میشود، این است که مردم پس از سیزده روز دوباره جشن میگیرند که با سیزده بدر ایران قابل مقایسه است.
"نوروزی" در زنگباردر زنگبار به مراسم نوروز، "نوروزی" گفته میشود.
"زنگی" یک واژه فارسی است به معنی تیره رنگ، قهوهای و سیاه، "بار" یعنی جایگاه، محل، کاخ مانند و نیز به معنی ساحل، کناره و کرانه و زنگبار یعنی ساحل سیاهان و یا سرزمین سیاهان. غیر اعراب این واژه را، به گویش "زنجبار" به کار میبرند و اروپائیان آن را "زنزیبار" میخوانند.
زنگبار، در سواحل شرقی قاره آفریقا قرار دارد و ایرانیها از دوران هخامنشیها با این بخش از آفریقا در رفت و آمد بازرگانی بوده اند.
در زمانهای کهن، بویژه پس از یورش تازیان به ایران زمین، گروه بزرگی از مردم شیراز به زنگبار، کوچ کردند و از همان زمانها، آئینهای ایرانی مانند نوروز را نیز با خود بهمراه بردند و اینک سالهاست که نوروز جشنی شناخته شده به نام "نوروزی" در زنگبار میباشد.
کدبان علی عطار، مستند ساز ایرانی که در زمینه نوروز در کشورهای گوناگون چندین فیلم تهیه کرده است، مینویسد "در دوران پایانی سده 19 و ابتدای سده بیستم، دولت انگلستان جزیزه رنگبار را که در نزدیکی کرانه باختری آفریقا قرار دارد به تصرف خود درآورد و برای پیشبرد بخشی از کارهای فنی در آنجا، گروهی از پارسیان هند را که در " گجرات " هندوستان زندگی میکردند استخدام و به آنجا فرستاد و به این ترتیب 150 خانواده پارسی نیز در زنگبار ماندگار شدند و در آنجا آتشکده خود را بر پا کردند و با آتشی که از معبدهای خود در هند آورده بودند این آتشکدهها را روشن کردند و همه ساله جشن ملی نوروز را برپا داشتند.
"پرویز" خانم خانواده داروخانه ولا از خانوادههای زرتشتی- پارسی زنگبار که هنوز درآن جزیره اقامت دارند . شوهر او بمیاست که به گفته خودش همان بهمن فارسی است.
خانم پرویز میگوید: پارسیان در آئینهای خودشان دو جشن نوروز دارند. یکی از آنها در اول فروردین که جمشید نوروز نامیده میشود. دیگری که نوروز سال نوست در 22 اوت یا اول شهریور برگزار میشود که تقریباً همزمان با شهریورگان زرتشتیان ایران است ولی مراسم سال نوی پارسیان زنگبار به دلایلی به این روز انتقال یافته است.
با وجود اینکه پارسیها بنا به گفته خانواده داروخانه ولا 22 اوت را اول سال نوی خود میدانند، ولی در این روزها تغییر آب و هوا و برابری شب و روز چه در زنگبار و چه در هند به دلیل نزدیکی به خط استوا، چنانچه در ایران محسوس است، حس نمیشود. با این وجود پارسیها جمشید نوروز را با شکوه برگزار میکنند. وقتی در گفتههای پرویز و بمیداروخانه ولا دقت میکنیم، شباهتهای این جشن با نوروز ایران، تاجیکستان و آذربایجان میبینیم.
خانم پرویز میگوید: "ما از صبح زود شروع به پختن غذا میکنیم. خویشاوندان همه در خانه یکی از افراد خانواده جمع میشوند و همه با هم غذا میخورند. هر کس دلش میخواهد برای عبادت به آتشکده میرود. دعا میکند و به موبد پول میدهد تا برای او دعا کند. برای صبح عید ما غذای مخصوص درست میکنیم که آنرا وارمیسلی میگوییم و همینطور شیرینی درست میکنیم و بعضی وقتها مرغ میپزیم."
نوروز در مصر
قبطیان مصر نیز جشنی سالانه به نام "نیروز" دارند که به عربی به آن "النیروز" میگویند. این جشن هر سال در اول پائیز برگزار میشود و روز آغاز سال در تقویم قبطیان است. در مورد سابقه این جشن برخی معتقدند که یادگاری از دوره تسلط هخامنشیان بر مصر است، اگر چه خود قبطیان آن را مربوط به مصر باستان میدانند.
جشن نیروز قبطیان هر ساله در اول پاییز برگزار میشود و روز آغاز سال در تقویم قبطیان است. درمورد نیروز در میان قبطیان اقوال مختلفی وجود دارد. برخی معتقدند که یادگاری از دوره تسلط هخامنشیان بر مصر است. اما خود قبطیان آن را مربوط به مصر باستان میدانند.
نیروز با نوروز ایرانى از نظر زمان برگزارى تفاوتهایى دارد ولى در اصل و ریشه با آن یکسان است. مصریان جشن نوروز را از ایرانیان گرفته و با همان نام و آداب و سنن برگزار مىکنند. نوروز مصرى (قبطى) هر سال با آغاز فصل زراعى و زمانى که رود نیل طغیان کرده و زمینهاى اطراف خود را سیراب مىکند آغاز مىشود. به عبارت دقیق تر روز اول ماه توت که یکى از ماههاى مصر باستان است روز نخست نیروز قبطیان محسوب میشود.
هرودوت معتقد است مصریان باستان نخستین کسانى بودهاند که سال را به 12 ماه تقسیم کرده و به پایان آن 5 روز اضافه کردند.
مولف کتاب (صبح الاعشى) مىگوید: نوروز که یکى از مشهور ترین اعیاد مصر است از ایران باستان گرفته شده و به آن نام (نیروز قبطى) دادهاند. این عید با همان نام و آداب و سنن ایرانى در مصر برگزار مىشود. مصریان در این روز شادى کرده، آتش مىافروزند و آب بر روى یکدیگر مىپاشند که از مراسم ایرانیان به مراتب مفصل تر است.
عدهاى نیز معتقدند که نوروز از زمان کمبوجیه وارد این سرزمین شده است، یعنى از سال 595 قبل از میلاد که کمبوجیه سرزمین مصر را تسخیر کرد. گروهى نیز معتقدند که نوروز در زمان خسرو پرویز در سال 619 وارد مصر شده و برخى بر این عقیده اند که نوروز پس از ورود اعراب در مصر متداول شده است.
"لوى" (Levy) در کتاب "میراث باستانى ایران" درباره آئینهاى نوروزى در مصر آورده است: «مردم مصر عید نوروز را در آغاز ماه توت جشن مىگیرند، آتش مىافروزند و بر یکدیگر آب مىپاشند. به کارمندان دولت و خانوادههایشان لباس و پوشاک داده مىشود و طبق عادت دیرینه مردم نیز به همدیگر هدیه مىدهند. حتى پس از فتح مصر از طرف اعراب نیز این جشن باستانى ادامه داشت.
مقریزى مىگوید: "مردم در این مراسم از میان خود مردى را به نام میر نوروز انتخاب مىکردند و او معمولا صورت خود را با آرد یا زغال مىپوشاند، سوار بر الاغ مىشد و جامه قرمز به تن مىکرد و در کوچه و بازار شروع به گشت و گذار مىکرد. این میر نوروز از مردم طلب عیدى مىکرد و مانند مامور مالیات دفتر مخصوصى در دست مىگرفت و در صورت عدم دریافت پول و عیدى به صورت آنها آب مىپاشید."
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
بر گرفته از وبلاگ شخصی دبیر زبان و ادبیّات فارسی لبنان ، عضو گروه زبان و ادبیّات فارسی سوریه، لبنان و اردن
در گذشت بزرگ بانوی داستان نویسی معاصر، سیمین دانشور را به عموم ایرانیان و ادب دوستان به ویژه مروجین فرهنگ و ادب ایران زمین در خارج از کشور ، تسلیت عرض می نماییم. گروه زبان وادبیات فارسی، سوریه - دمشق
نگاهی به کتابخانه ظاهریه :
مدرسه ظاهریه که در محله باب البرید – العماره وبین دو دروازه باب الفرج وباب الفرادیس شهر دمشق واقع است ، در سال 676 هجری قمری ( 1277 میلادی) بنا شد . این نماد فرهنگی که در قلب بخش قدیمی شهر دمشق ودرست روبروی مدرسه عادلیه ایوبیها واقع است ، در ابتدا منزل مسکونی شخصی به نام عقیقی (متوفی سال 368هـ) بود . وی در آن زمان یک حمام سنتی را به منزل خود افزود که اکنون به گرمابه سنتی تبدیل گردیده و پذیرای علاقهمندان به میراث فرهنگی گذشته میباشد .
در سال 678هـ ق/1279میلادی ، شاه سعید فرزند سلطان ظاهر بیبرس بندقداری این منزل را که در نزدیکی قلعه دمشق ومسجد جامع اموی قرار دارد ، خریداری و در آن آرامگاهی برای پدرش،که به پیشروی مغولها در سرزمینهای اسلامی خاتمه داده بود ، احداث نمود . وی همچنین یک مدرسه دینی را به این ساختمان دو طبقه ضمیمه کرد . گفتنی است سلطان ظاهر بیبرس مملوکی در قلعه دمشق وفات یافت و در آنجا به خاک سپرده شد ولی پس از پایان بنای آرامگاهش در مدرسه ظاهریه ، جسدش را به مدرسه علوم دینی ظاهریه انتقال دادند . پس از مرگ شاه سعید ، که توانسته بود بخش اعظم آرامگاه پدرش را طراحی وبنا نهد ، جسد وی را نیز در کنار پدرش دفن نمودند .
از قرن هفتم تا سیزدهم میلادی علمای برجسته فراوانی در مدرسه ظاهریه به تحصیل پرداختند که از میان آنها می توان به اذرعی ، سمرقندی ، ابن شهید ، ابن لُری وغیره اشاره کرد ... در دوره اشغال عثمانیها ، یعنی در سال 1296هـ ق/1879م مدحت باشا والی دمشق دستور تحویل مدرسه ظاهریه را به کتابخانه صادر کرد . پس از او نیز دیگر حاکمان عثمانی شهر دمشق به کار وی ادامه دادند . طاهر جزائری وسلیم بخاری از علمای شهر دمشق نیز با تلاش فراوان موفق شدند کتابهای فراوانی را از دیگر کتابخانههای شهر دمشق همچون کتابخانههای عمومی ، عبد الله باشا العظم، خیاطین، ملا عثمان کردی، بیت الخطابه مسجد جامع اموی، و همچنین خانقاههای سلیمانیه و مرادیه ، گردآوری نموده وبه گنجینه غنی آن بیفزایند.
در سال 1984 میلادی وپس از افتتاح کتابخانه ملی اسد ، بخش اعظم کتابهای موجود در کتابخانه ظاهریه و بویژه کتابهای خطی به کتابخانه اسد منقل گردید . اکنون در حدود یکصد هزار عنوان کتاب به زبانهای مختلف دنیا ، ولی در وضعیت بسیار بد ، در کتابخانه ظاهریه نگهداری میشود ، که در میان آن کتابهای بسیار نفیسی دیده میشود که به دلیل قرار گرفتن در معرض نور آفتاب وخاک ، احتمال تلف شدن آنها وجود دارد .
از آنجایی که تعداد فراوان وقابل ملاحظهای از گنجینههای کتابخانه سوریه وبویژه کتابخانه ظاهریه درباره شخصیتهای ایرانی یا موضوعات ومباحث ایرانی می باشد وهمچنین با توجه به این که تعدادی از اندیشمندان ایرانی همچون ابن سینا ، بیرونی ، فارابی ، غزالی ودیگر شعرای نامدار عرب ایرانیتبار همچون مهیار دیلمی ، ابونواس ، طغرایی وغیره ، در تار وپود فرهنگ عرب آمیخته شدند وبه آن زبان مینوشتند ، اصل ایرانی بودن آنها از ذهن خواننده غیر متخصص دور مانده است .
این مطلب از مطالعه ی مجموعه کار های علمی فرهنگی دفتررایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در کشور سوریه گرفته شده است.
یکصد سال ایران شناسی در سوریه،ترویج زبان و ادبیّات فارسی،رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران-دمشق
همه ساله هزاران ایرانی، از اقشار مختلف، در قالب کاروانهای زیارتی برای زیارت اماکن متبرکه عازم سوریه میشوند. حضور هزاران ایرانی در سال باعث شده که واژگان فارسی وآداب و رسوم ونحوه رفتار وگفتار ایرانیان در بین سوریها نمود وظهور بیابد. حضور بیوقفه این جمعیت در طول سالهای گذشته یکی از عوامل مؤثر در تقویت ورواج زبان فارسی در سوریه بودهاست، به طوریکه در میان مغازهداران، کارکنان هتلها واماکن زیارتی و رانندگان و، افراد بسیاری را میبینیم که با واژگان فارسی آشنا هستند. و نیز بر اساس پژوهش آقای دکتر محمّد التونجی استاد دانشگاه سوریه نشان میدهد که حدود 5000 کلمه فارسی، در طول تاریخ و از طریق بازرگانان ومسافرین ایرانی وارد فرهنگ وزبان وادبیات سوریه شده ومردم این کشور با استفاده از این واژهها در محاورات وگفتگوهای روزانه خود، به نوعی به صورت غیر مستقیم زبان فارسی را درک میکنند.
وجود دو فرقه مذهبی مهم در سوریه یعنی دروزیها و علویها، که ریشه آنها ایرانی است، حضور واژههای فارسی و همچنین وجود آرامگاههای عارفان ودانشمندان ایرانی در سرزمین شام حکایت از قدمت پیوند تاریخی - سیاسی، بازرگانی وفرهنگی دو کشور دارد. بنابراین و پیش از پرداختن به روابط سوریه و ایران در صد سال اخیر نگاه سریعی به تاریخچه این پیوند تاریخی میاندازیم:
سرزمین شام که قبل از آن به سریان معروف بود، به دلیل موقعیت سوق الجیشی خود و همچنین قرار گرفتن در مسیر جاده ابریشم، زمانی تحت سلطه ایرانیان بود. هووخشتره پادشاه ماد پس از غلبه بر آشوریها، و تصرف سرزمینهای این امپراتوری، سوریه را نیز به اشغال خود درآورد. پس از کوروش هخامنشی که بابل، سوریه و مصر را تسخیر نمود، کمبوجیه در سر راه حمله به مصر، در سوریه متوقف شد. وی پس از شنیدن اخبار داخلی مبنی بر انتصاب بردیای مدعی، دست به خودکشی زد. داریوش بزرگ در سرزمین شام بود که با فرماندهی ارتش، عملاً قدرت را به دست گرفت و به ایران بازگشت. پس از سقوط سلطنت هخامنشیها به دست اسکندر مقدونی، ایران و شام به عنوان ایالتهای یونانی توسط سلوکوسها یا سلوکیان (فرماندهان نظامی و جانشینان اسکندر) اداره میشد.
اشکانیها و ساسانیان در رقابت و جنگهای خود با رومیها، زمانی سرزمین شام را به تسخیر خود در میآوردند، که این امر خود نشان دهنده جایگاه استراتژیک سوریه در معادلات سیاسی آن زمان بوده است. شاهان ایرانی برای حفظ امنیت عراق و همچنین دسترسی به سواحل دریای مدیترانه، که منابع بازرگانی آنها را تأمین مینمود، از همان ابتدا چشم به سرزمین شام داشتند. حجاریها و ستونهای موجود در شهرهای دورا اوروپوس (دیر الزور) و پالمیرا (تدمر کنونی) شباهت فراوانی با هنر معماری دورة هخامنشیها و ساسانیان ایرانی دارد، که این تأثیر پذیری هنری از طریق روابط بازرگانی صورت پذیرفته است. تمامی این دلایل نشان دهنده تأثیر هنر ایرانی در این خطه از سرزمین شام است.
بعدها با اعدام مانی و مزدک عدهای از پیروان آن دو به سرزمین شام مهاجرت کرده و فرهنگ ایران را به آن منتقل نمودند. در طول جنگهای ایرانیان و رومیها، زبان و فرهنگ ایرانی به سوریه نفوذ کرد و پادشاهان ساسانی با به کارگیری هنرمندان، پیشهوران و دانشمندان سوری، و انتقال آنها به ایران، نوعی تبادل فرهنگی به وجود آوردند. هنر شیشهگری، معرقکاری و موزائیک سازی در بیشاپور ایران و همچنین بیمارستان جندیشاپور، که توسط پزشکان مسیحی اداره میشد، این امر را ثابت میکند.
در دورة اسلامی و بویژه دورة امویان، دانشمندان ایرانی همچون عبدالحمید کاتب به سرزمین شام مهاجرت کرده و به عنوان دبیر و مترجم، امور مکاتبات خلفاء را به عهده گرفتند. آنها همچنین کتابهای دورة ساسانیان را از پهلوی به تازی برگرداندند. پس از آن نیز برخی از علماء همچون خالد بن عبدالله قشیری و دیگران به سمت فرمانداری و قضاوت منصوب شدند. اجحاف و ستم فراوان امویان بر سرزمینهای زیر سلطه خود و بویژه ایرانیان، قیام ابومسلم خراسانی را بر انگیخت. وی با اشغال سرزمین شام و برچیدن بساط خلافت امویها، عباسیان را به قدرت رسانید. با وجود کشته شدن ابومسلم خراسانی به دست منصور عباسی، عباسیها ادارة بسیاری از مراکز علمی و قضایی را به ایرانیها سپردند. و ایرانیان توانستند بار دیگر به مقامهای بلندپایة نظامی و درباری منصوب شوند.
پس از مرگ هارون الرشید، مأمون عباسی با کمک گرفتن از طاهر ایرانی، برادرش امین را شکست داد. همانطور که میدانیم در دورة عباسیها، قیامهای متعددی در ایران صورت گرفت که مشهورترین آن قیام بابک خرمدین، مازیار و مردوایچ بود. این شورشهای عدالتخواهی، عباسیها را و ادار میکرد به فرهنگ و اعتقادات و آداب و رسوم ایرانیان، توجه بیشتری معطوف دارند.
سپاهیان غزنوی پس از شکست سلسله خود به عنوان مزدور و یا چپاولگر به سرزمین شام حمله میکردند تا این که در دورة سلجوقیان، ملکشاه توانست سرزمین شام را به اشغال خود درآورد. وی سوریه را به عنوان یک مرکز نظامی به برادرش «تنش» داد. تنش در رقابت با امیر حلب، با وی جنگید و با یاری گرفتن از سپاهیان اصفهانی، تمامی سوریه و سواحل مدیترانه را به تسخیر خود درآورد. بنا به گواه تاریخ، مدت حکمروایی سلجوقیان سوریه از سال 487 تا 511 هجری قمری بودهاست. در این زمان بود که به دلیل دشمنی سلجوقیان با خلفای فاطمی مصر که اسماعیلی بودند، حسن صباح تعداد زیادی از پیروانش را به سرزمین شام گسیل کرد تا فرقه خود را در آنجا گسترش داده و دامنة جنگی خود را با سلجوقیان وسعت بخشد. در زمان ایلخانان داشتن هرگونه ارتباط میان ایرانیان با سران مسلمان سوری، جرمی نابخشودنی شمرده میشد و تعدادی از وزیران، امیران و بازرگانان ایرانی قربانی این اتهام شدند. عطاملک جوینی، معینالدین پروانه و امیر نوروز را میتوان قربانی دسیسههای درباری ایلخانان بر شمرد که با این اتهام به قتل رسیدند.
در دوران صفویه که مذهب تشیع را به عنوان مذهب رسمی بر ایران حاکم کردند، جنگهای متعددی با عثمانیها صورت گرفت. پادشاهان دو کشور با اشغال سرزمینهای عراق و شام، به جنگهای فرسایشی دست زدند. صفویان با ارسال مبلّغان و قزلباشها به شام، تلاش فراوانی را برای جمعآوری کمکهای مالی، نفوذ در این منطقه و یافتن موقعیتی برای خود، به کار بردند. آنها همچنین از علمای شیعی سرزمین شام از جمله شیخ بهایی جهت ارشاد، گسترش عقاید شیعه و نیز تبیین فقه امامی و همچنین برای قضاوت شرعی یاری جستند. این روحانیون بعدها به "صدر" معروف شدند.
اگر ما از جنبة سیاسی – نظامی پا فراتر نهیم، میبینیم کتاب « صور الملوک الفرس » به عنوان نخستین کتاب ترجمه شده به زبان عربی است، که بنا به دستور هشام بن عبدالملک خلیفة اموی ترجمه شده است. در دورة عباسیان و بویژه در زمان مأمون نیز کتابهای متعددی از پهلوی به عربی برگردانیده شد. "کلیله و دمنه"، جنگ رستم با اسفندیار، داستان "بهرام چوبین"، "نامههای اسکندر مقدونی"، و شرح حال برخی از پادشاهان ایرانی از کتابهایی بود که به عربی برگردانیده شد.
پس از آغاز دوران اسلامی، علماء و فقهای زیادی از ایران به جانب سوریه روی آوردند و در مدتی که دمشق و حلب به عنوان مرکز علمی و مذهبی جهان اسلامی بود، ایرانیان در این شهر به تعلیم، تدریس، تألیف، خطابه و مصاحبت با دیگر دانشمندان سرآمد مشغول بودند.ابن عساکر دمشقی در کتاب چهل جلدی خود – با عنوان تاریخ دمشق - خیل عظیم راویان و شخصیتهای ایرانی را ذکر کرده است. مشهورترین عارف ایرانی، ابراهیم ادهم و فضیل عیاض، و مشهورترین دانشمند ایرانی أبونصر فارابی، غزالی و از همه مهمتر شیخ اشراق یعنی سهروردی به سرزمین شام مهاجرت کرده و در همانجا وفات یافتند. به غیر از ابن سینا، شاعر و عارف ایرانی یعنی مولانا جلالالدین رومی نیز در اوایل جوانی خود به دمشق و حلب سفر کرد و بنا به روایاتی، در آنجا با شیخ محییالدین بن عربی و شمس تبریزی آشنا شد. در دورة صفویه بنا به دلایل آشوب و یا تأسیس طریقتهای مختلف صوفیگری، تعداد زیادی از عالمان و عارفان ایرانی به سرزمین شام مهاجرت کردند که از این میان میتوان به عبدالحمید خسرو شاهی، سراجالدین ارموی، احمد بن ابی بکر نجمالدین نخجوانی و مولانا حافظ حسین کربلایی تبریزی معروف به خادم تبریزی اشاره کرد... ناگفته نماند که شاه نعمت الله ولی نیز در سرزمین شام چشم به جهان گشود.
ایلهای شاملو و قاجار دو ایل سوری بودند، که پس از مهاجرت به ایران در تشکیل دولت صفوی و حوادث عصر آن شرکت داشتند. قاجاریها که خود همراه مغول به ایران آمده بودند، در سال 736 هجری قمری به سوریه مهاجرت کردند، ولی پس از آن به دستور تیمور لنگ دو بارة به ایران بازگشتند. در اواخر دورة قاجاریها، تعداد زیادی از ایرانیان مقیم سوریه بودند که اغلب آنان پیشتر مقیم استانبول بودند ولی بنا به دستور وزیر حربیه عثمانی و توسط گروههای مسلح، به خاک سوریه فرستاده شدند. برخی از این ایرانیان پس از آموزش نظامی به خدمت نیروهای مسلح عثمانی درآمدند. به موجب آماری که در سال 1305 هجری قمری در دفتر سفارت ایران در استانبول استخراج شده، شمار ایرانیان در دمشق 322 نفر، حلب 850 نفر و بیروت 55 نفر بوده است. این رقم در سال 1338 هجری قمری به 47 نفر در دمشق، 185 نفر در حلب و 166 نفر در بیروت کاهش یافت. علت اصلی کاهش ایرانیان مقیم شام، کشته شدن تعدادی از آنها در جنگهای عثمانیها در مناطق تحت اشغال خود و بویژه بین النهرین و لبنان بوده است.
امینالدوله، صدراعظم قاجاری در سال 1317 هجری قمری در بازگشت از سفر حج، وارد سرزمین شام شد. وی به همراه برخی از درباریان وقت، از مرقد حضرت رقیه (ع) بازدید نمود و دستور تجدید بنای آن مقام را نیز صادر کرد... مهدیقلی خان هدایت ملقب به مخبرالسلطنه و حاج پیرزاده از ایرانیان دورة قاجاریه با سفر به سرزمین شام و اقامت در آن و همچنین نگارش سفرنامه، زمینه مسافرت برخی از تجار ایرانی را در دورة استبداد صغیر و همچنین انقلاب مشروطیت فراهم نمودند. این عده از ایرانیها که در سر راه خود به مکه، زیارت آشنایان، فرار از استبداد و همچنین از ترس آشوبهای دورة مشروطیت، سکونت در سرزمین شام را بر بازگشت به میهن ترجیح دادند. پس از مدتی در بافت جمعیتی، اقتصادی و بازرگانی شام آمیخته شدند. نوادگان این عده از ایرانیان هنوز هم با حفظ نام فامیلی خود از جمله اصفهانی، شیرازی و ایرانی و... در بافت قدیمی شهر دمشق زندگی میکنند.
در دورة پهلوی و پس از استقلال سوریه از استعمارگران فرانسوی، روابط سیاسی دو کشور دارای فراز و نشیب بوده است.در تیرماه 1337 و به دلیل الحاق سوریه به مصر و تشکیل جمهوری متحده عربی به رهبری عبدالناصر، منجر به تیرگی روابط و بسته شدن سفارتخانههای دو کشور گردید. پس از جدایی سوریه از مصر روابط دو کشور به سطح عادی خود رسید تا این که در مهر ماه 1344 به دلیل اظهارات نخست وزیر و قت سوریه دربارة خوزستان، روابط دو کشور بار دیگر به تیرگی گرائید... در سال 1348 و با روی کار آمدن آقای حافظ اسد، مناسبات ایران و سوریه بار دیگر ارتقاء یافت.
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران روابط دمشق – تهران به بالاترین حد خود رسید. دلیل ارتقای این روابط، همخوانی دیدگاههای دو کشور در امور بین المللی و همچنین پشتیبانی تهران و دمشق از مواضع یکدیگر است. حمله عراق به ایران با اعلام پشتیبانی سوریه از ایران و همچنین اعلام حمایت ایران از سوریه در برابر رژیم صهیونیستی سبب نزدیکی هر چه بیشتر روابط دو کشور شده است.
پس از درگذشت مرحوم حافظ اسد، آقای دکتر بشار اسد رئیس جمهوری سوریه به همان سیاست قبلی دمشق مبنی بر تعمیق و نزدیکی هر چه بیشتر روابط با تهران ادامه داده است.
منبع:
زبان فارسی در جهان، جلد 17 (سوریه)، پژوهش کیومرث امیری، شورای گسترش زبان و ادبیات فارسی، 1381.
نرم نرمک می رسد اینک بهار خوش به حال روزگار
بر چهره ی گل نسیم نو روز خوش است بر طرف چمن روی دل افروز خوش است
ازدی که گذشت هرچه گویی خوش نیست خوش باش و مگو زدی که امروز خوش است
واژه نوروز یک اسم مرکب است که از ترکیب دو واژهٔ فارسی «نو»(تازه - جدید.اکنون) و «روز»(رووز-رز-روژ در فارسی میانه به چم خورشید و آفتاب هم بکار می رفته امروز معادل the day ) به وجود آمده است. امروزه در فارسی این نام در دو معنی بهکار میرود: [۷]
۱) نوروز عام: روز آغاز اعتدال بهاری(برابری شب و روز) و آغاز سال نو
۲) نوروز خاص: روز ششم فروردین با نام «روز خرداد»
ایرانیان باستان از نوروز به عنوان ناوا سرِدا یعنی سال نو یاد میکردند. مردمان ایرانی آسیای میانه نیز در زمان سغدیان و خوارزمشاهیان، نوروز را نوسارد و نوسارجی به معنای سال نو مینامیدند
·
رخشنده ی اعتصامی ، شهور به پروین اعتصامی، بی همتا شاعری که کلام شیرین و پر از معنی و رمز و رازش، آدمی را به تفکر هرچه بیشتر در مورد زندگی و بودن وا می دارد و با خواندن اشعارش می توان بیشتر و بیشتر به مفهوم هستی دست یافت، از شاعران بسیار نامی معاصر ، فرزند یوسف اعتصام الملک آشتیانی در سال 1285ه.ش در تبریز متولد شد. فارسی و عربی را در دامن خانواده آموخت؛ زیرا هم پدر مردی فاضل و دانشمند بود و هم از درس آموزگاران خصوصی می توانست بهره ببرد.به پیشنهاد پدرش برای آموختن زبان انگلیسی وارد کالج آمریکایی تهران شد. در سفر های داخل و خارج معمولاٌ همراه پدرش بود. این شاعر آزاده، پیشنهاد ورود به دربار را با بلند نظری نپذیرفت و مدال وزارت معارف ایران را رد کرد. وی از بزرگترین قطعه سرایان معاصر است.به جرأت می توان او را از بزرگترین شاعران زن ادبیات ایران معرفی کرد.
از همان آغاز زندگی به شعر و ادب علاقه نشان داد. شعر سرودن را در هشت سالگی آغاز کرد. نخستین شعر هایش را در مجلّه ی بهار – که پدرش منتشر می کرد – به چاپ رسانید و مورد تشویق اهل ادب قرار گرفت. از جمله ی عواملی که موجب تقویت ذوق و پرورش استعداد شعری پروین شد، رفت و آمد او به محافل ادبی آن روز گار بود که پدرش با آن ها سر و کار داشت.
او در سال 1313 ش با یکی از بستگان پدرش ازدواج کرد و به کرمانشاه رفت؛ امّا به دلیل عدم توافق اخلاقی، دو ماه بعد از همسر خود جدا شد و به تهران باز گشت.بدون شک طعم تلخ نا کامی در ازدواج، در عاطفه ی شعری پروین و قطعات درد ناکی که در عطوفت به کودکان و درماندگان سروده است، مؤثر افتاده باشد. وی سر انجام در سال 1320 ش، در سن سی و پنج سالگی به علّت بیماری حصبه در گذشت و کنار بار گاه ملکوتی حضرت معصومه (س) در قم به خاک سپرده شد.
اثر، شیوه ی شاعری و مناظره سرایی پروین اعتصامی
تنها اثر به جای مانده از پروین اعتصامی، دیوان اوست که بار ها چاپ شده است. قصاید او پر نکته و نغز است. قصاید خود را بیشتر به پیروی از سبک ناصر خسرو قبادیانی سروده است؛ امّا روانی و سادگی اسلوب سعدی هم در آن ها نمایان است. بنا بر این می توان گفت: پروین در اشعار خود با استفاده از دو شیوه ی خراسانی و عراقی به شکل تلفیقی ، شیوه ای تازه و مستقل را پدید آورده است. سروده های او در زمینه ی موضوع های اجتماعی، اخلاقی و اجتماعی است و حالتی اندرز گونه دارد.در سرودن قطعات خود به سنایی و انوری توجه داشته است.
پروین اعتصامی را مبتکر فن مناظره در شعر معاصر دانسته اند. در شعر او دو طرف مناظره گاه آدمیزادند؛ مانند: دزد و قاضی، مست و هوشیار یا دو جانور همچون گربه و شیر، مور و مار، سگ و گرگ، یا دو شئ مثل سیر و پیاز، کرباس و الماس، گوهر و سنگ، گل و شبنم. بدین سان ، مناظره های او حالت تمثیلی و گاهی به صورت انسان نمایی ( تشخیص ) آمده است.
اگرچه در روزگاری پر آشوب و اختناق سیاسی و دشواری های اجتماعی می زیسته است؛ امّا با لطافت روح و مناعت اندیشه که به تعبیر برخی از بزرگان ادب فارسی، نوعی عرفان جدید تلقی شده است، به جای پرداختن به مسائل سیاسی نا مطلوب، با طرح کلیّات اخلاقی – اجتماعی به بیان فقر و محرومیت و نیاز های شدید عاطفی به ویژه در نسل جوان پرداخته است.
بزرگ داشت یاد و خاطر ه ی این بزرگ بانوی شعر و ادب ایران زمین بر تمامی دوستداران فرهنگ و ادب پارسی فرخنده و خجسته باد. روحش شاد و روانش پر رهرو باد.
نمونه ی مناظرات
شاخ بی بر
آن قصّه شنیدید که در باغ یکی روز از جور تبر زار بنالید سپیدار
کز من نه دگر بیخ و بنی ماند و نه شاخی از تیشه ی هیزم شکن و ارّه ی نجّار
این با که توان گفت که در عین بلندی دست قدرم کرد به نا گاه نگونسار
گفتش تبر آهسته، که جرم تو همین بس کاین موسم حاصل بود و نیست تو را بار
تا شام نیفتاد صدای تبر از گوش شد توده در آن باغ سحر هیمه ی بسیار
دهقان چو تنور خود از آن هیمه بر افروخت بگریست سپیدار و چنین گفت دگر بار
آوخ که شدم هیزم و آتشگر گیتی اندام مرا سوخت چنین ز آتش ادبار
از سوختن خویش همی زار م و گریم آن را که بسوزند، چو من گریه کند زار
خندید بر او شعله که از دست که نالی نا چیزی تو کرد بدین گونه تو را خوار
آن شاخ که سر بر کشد و میوه نیارد فرجام به جز سوختنش نیست سزاوار
امروز سر افرازی دی را هنری نیست می باید از امسال سخن راند نه از پار
اختر چرخ ادب پروین است / هرچه گویی سخنش شیرین است
ضمن عرض تسلیت به مناسبت سالگرد وفات بزرگ بانوی عصمت و طهارت، اخت ثامن الحجج ، حضرت معصومه (س)، و بزرگ داشت بی همتا شاعر زن معاصر، پروین اعتصامی ، در راستای فعالیت های انجمن ادبی، گروه زبان و ادبیّات فارسی ، اقدام به برگزاری مسابقه ی « پروین اعتصامی را بیشتر بشناسیم » نموده است. به ارائه دهندگان پاسخ صحیح تا تاریخ 18/12/90 جوایز نفیس اهداء خواهد شد. جهت ارائه ی پاسخ به آقایان آزاده وحسینی و سر کار خانم شیرکانی ویا دانش آموزان عضو انجمن ادبی مراجعه نمایید. مطالعه ی بروشور نصب شده در تابلو های اعلانات دو مجتمع شما را در پاسخ گوی سریع تر کمک خواهد کرد.
1- پروین اعتصامی سرودن شعر را در چه سنی آغاز کرد و نخستین شعر هایش در کدام مجله به چاپ می رسید؟
1) 9 سالگی – مجله ی بهار 2) 8 سالگی – مجله ی بهار
3)12سالگی - مجله ی بهار 4) 12 سالگی – مجله ی سخن
2- از جمله عواملی که سبب تقویت ذوق و پرورش استعداد شعری پروین اعتصامی می شد:
1) حمایت پدرش 2) رفت و آمد به محافل ادبی آن روزگار
3)تشویق های نظام وفا 4) گزینه های 1 و 2
3- در بین شعرای معاصر، پروین اعتصامی را مبتکر کدام فن شعری می دانند؟
1) مرثیه سرایی 2) مدح و ذم
3)مناظره 4) بث و شکوی
4- قبر پروین اعتصامی کجاست؟
1) قم، در جوار حرم حضرت معصومه (س) 2) باغ طوطی تهران
3)شهر ری، در جوار حرم حضرت عبدالعظیم حسینی 4) مقبره الشعرای تبریز
5- پروین اعتصامی در سرودن قصاید و قطعات خود به ترتیب از کدام شاعران پیروی کرده است؟
1) سنایی و انوری – ناصر خسرو 2) ناصر حسرو- سنایی و انوری
3)سعدی – انوری و ناصر خسرو 4) ناصر خسرو و سعدی - سنایی
6- دو پیام مهم شعر مناظره ی « شاخ بی بر» را بنویسید:
گروه زبان و ادبیّات فارسی
انجمن ادبی مجتمع های آموزشی و پرورشی امام خمینی (ره ) و حضرت زینب(س)
به منظور تقویت پایه ی علمی دانش آموزان و آمادگی بهتر برای شرکت در هیجدهمین دوره ی المپیاد ادبی یک دوره کلاس های تقویتی برای دانش آموزان تشکیل شد.
متمّم اسم
متمّم اسم،گروه اسمی است که به کمک حرف اضافه، همراه اسم می آید و توضیحی به آن می افزاید.
همان طور که بعضی از فعل ها به حرف اضافه ی اختصاصی و متمّم اجباری ( متمم فعل ) نیاز دارند، بعضی از اسم ها نیز به حرف اضافه ی نیاز دارند که واژه ی بعد از آن ها را « متمّم اسم » می گویند.نظیر:
علاقه --– به ترس --- از مصاحبه --- با تحقیق --- در باره ی نیاز --- به نفرت --- از آشنایی --- با شورش --- بر مراجعه --- به شکایت --- از دشمنی --- با بحث --- در باره ی
اشاره --- به چهار نفر --- از جنگ --- با اصرار --- بر مهارت --- در تسلط --- بر
فرمول متمّم اسم:
اسم + حرف اضافه ی اختصاصی+ متمّم اسم
نمونه: ترس از دشمن، ننگ است.
اسم حرف اضافه متمّم اسم
(هسته) اختصاصی (وابسته)
تذکر: به جای حرف اضافه ی اختصاصی ، با رعایت اختصار، « ح – ا – ا » می نویسیم.
خبر نگاران مصاحبه با مردم را دوست دارند.
اسم(هسته) ح- ا- ا متمّم اسم( وابسته )
آشنایی با او به دوران کودکی ام بر می گردد.
اسم (هسته) ح- ا- ا متمّم اسم ( وابسته )
بحث در باره ی آن فایده ای ندارد.
اسم (هسته) ح –ا – ا متمّم اسم ( وابسته )
توجّه: فرمول « اسم+ حرف اضافه ی اختصاصی + متمّم اسم » مجموعاً یک گروه اسمی است که در جمله، با هم نقش می پذیرد.
مثال: نیاز به تعلیم را نمی شود انکار کرد.
هسته متمّم اسم
گروه اسمی: مجموعاً مفعول
توجّه: گاهی فرمول « اسم ( هسته )+ حرف اضافه ی اختصاصی + متمّم اسم »در جمله به هم می ریزد؛ یعنی میان اسم و متمّم آن فاصله می افتد،که نباید دچار اشتباه شویم. مثال:
خبر نگار با مردم مصاحبه می کند.—در حقیقت: مصاحبه با مردم ح – ا- ا متمّم اسم هسته
او از دشمن ترس دارد. --- در اصل: ترس از دشمن
ح – ا – ا متمّم اسم هسته
این مسئله با روش های تحقیقی که در دسترس علمای روان شناسی است، قابل تحقیق و اندازه گیری است.( متمّم اندازه گیری ) : اندازه گیری با ..............
توجّه: بخشی از اسم هایی که متمّم می گیرند، با ممیّز می آیند. در این حالت، متمّم همیشه جمع و حرف اضافه ی آن ها « از » است. مثال:
چهارنفر از رفقا پنج اصله از درخت ها
دو سه فروند از کشتی ها شش قبضه از تفنگ ها
- پاره ای دیگر از اسم های بدون ممیّز هم متمّم می گیرند. این متمّم نیز نشانه ی جمع دارد و این گروه نیز با حرف اضافه ی « از » می آیند؛ مثال:
عدّه ای از - بعضی از – بسیاری از - مقداری از – کسی از – بخشی – رقمی از - قدری از...
- در بعضی از گروه های اسمی همراه با عدد کسری، وجود متمّم اسم اجباری است؛ امّا در صورت حذف حرف اضافه ی اختیاری به جای آن، نقش نمای اضافه می آید و متمّم به شکل مضاف الیه اسم پیش از خود ظاهر می شود؛ مثال:
یک چهارم از باغچه را بیل زدم= یک چهارم باغچه را بیل زدم.
دو سوم از کارها تمام شد= دو سوم کارها تمام شد.
- گاهی حرف اضافه به نقش نمای اضافه تبدیل می شود؛ مثال:
از مصاحبت با شما بهره بردم.= از مصاحبت شما بهره بردم.
احترام به پدر و مادر واجب است.= احترام پدر و مادر واجب است.
- گاهی متمّم اسم می تواند متمّم داشته باشد که به آن « متمّم متمّم » می گویند؛ مثال:
از آشنایی با شما خوشحال شدیم.
متمّم اسم متمّم متمّم
انتقاد از دیگران نباید با توهین به آن ها همراه باشد.
متمّم اسم متمّم متمّم
( همراه )
روش تشخیص متمّم اسم از سایر متمّم ها:
- با توجّه به آنچه گذشت، تنها برخی از اسم ها همراه متمّم به کار می روند. این دسته از اسم ها دارای حرف اضافه ی اختصاصی هستند؛ یعنی متمّم آن ها همیشه به دنبال حرف اضافه ی خاصی می آید؛ مثلاً همیشه می گوییم: آشنایی با کسی یا چیزی و هیچ گاه نمی گوییم، آشنایی از یا در یا بر کسی یا چیزی.
. گزارش کوتاهی از این مسابقه به دست ما رسیده است.
. بحث در باره ی این طرح به پایان رسید.
- متمّم اسم همراه هسته، یک گروه اسمی است و به عنوان یک واحد یک پارچه در نظر گرفته می شود؛ بنا براین همیشه می توان جمله ای جست و جو کرد که در آن متمّم اسم و هسته درجایگاه مفعول قرار داشته و نقش نمای « را » پس از آن ها آمده باشد؛مثال:
- مراجعه به این کتاب ها را به شما توصیه می کنیم.
گروه اسمی( مفعول)
- گزارش کوتاهی از این مسابقه را با هم می بینیم.
گروه اسمی (مفعول)
نمونه سوال از مبحث متمّم اسم:
- در کدام گزینه متمّم اسم وجود دارد؟
1) گاهی از نهاد آدمی فریادی بر می آید که به گوش جان می رسد.
2) از مجموع آثار فکر و عمل بشر می توان دانست که پسندیده ی خاطر او چیست.
3) آغاز تاریخ تمدّن انسان از روزی است که تفکر فلسفی جانشین قدرت مادّی گردد.
4) بریدن از علایق زیان بخش و رهیدن از چنگال لذّات فریبنده آسان نیست.
مدیریت مدارس جمهوری اسلامی ایران در سوریه، لبنان و اردن
رحیم آزاده سر گروه زبان و ادبیّات فارسی