یکصد سال ایران شناسی در سوریه،ترویج زبان و ادبیّات فارسی،رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران-دمشق
همه ساله هزاران ایرانی، از اقشار مختلف، در قالب کاروانهای زیارتی برای زیارت اماکن متبرکه عازم سوریه میشوند. حضور هزاران ایرانی در سال باعث شده که واژگان فارسی وآداب و رسوم ونحوه رفتار وگفتار ایرانیان در بین سوریها نمود وظهور بیابد. حضور بیوقفه این جمعیت در طول سالهای گذشته یکی از عوامل مؤثر در تقویت ورواج زبان فارسی در سوریه بودهاست، به طوریکه در میان مغازهداران، کارکنان هتلها واماکن زیارتی و رانندگان و، افراد بسیاری را میبینیم که با واژگان فارسی آشنا هستند. و نیز بر اساس پژوهش آقای دکتر محمّد التونجی استاد دانشگاه سوریه نشان میدهد که حدود 5000 کلمه فارسی، در طول تاریخ و از طریق بازرگانان ومسافرین ایرانی وارد فرهنگ وزبان وادبیات سوریه شده ومردم این کشور با استفاده از این واژهها در محاورات وگفتگوهای روزانه خود، به نوعی به صورت غیر مستقیم زبان فارسی را درک میکنند.
وجود دو فرقه مذهبی مهم در سوریه یعنی دروزیها و علویها، که ریشه آنها ایرانی است، حضور واژههای فارسی و همچنین وجود آرامگاههای عارفان ودانشمندان ایرانی در سرزمین شام حکایت از قدمت پیوند تاریخی - سیاسی، بازرگانی وفرهنگی دو کشور دارد. بنابراین و پیش از پرداختن به روابط سوریه و ایران در صد سال اخیر نگاه سریعی به تاریخچه این پیوند تاریخی میاندازیم:
سرزمین شام که قبل از آن به سریان معروف بود، به دلیل موقعیت سوق الجیشی خود و همچنین قرار گرفتن در مسیر جاده ابریشم، زمانی تحت سلطه ایرانیان بود. هووخشتره پادشاه ماد پس از غلبه بر آشوریها، و تصرف سرزمینهای این امپراتوری، سوریه را نیز به اشغال خود درآورد. پس از کوروش هخامنشی که بابل، سوریه و مصر را تسخیر نمود، کمبوجیه در سر راه حمله به مصر، در سوریه متوقف شد. وی پس از شنیدن اخبار داخلی مبنی بر انتصاب بردیای مدعی، دست به خودکشی زد. داریوش بزرگ در سرزمین شام بود که با فرماندهی ارتش، عملاً قدرت را به دست گرفت و به ایران بازگشت. پس از سقوط سلطنت هخامنشیها به دست اسکندر مقدونی، ایران و شام به عنوان ایالتهای یونانی توسط سلوکوسها یا سلوکیان (فرماندهان نظامی و جانشینان اسکندر) اداره میشد.
اشکانیها و ساسانیان در رقابت و جنگهای خود با رومیها، زمانی سرزمین شام را به تسخیر خود در میآوردند، که این امر خود نشان دهنده جایگاه استراتژیک سوریه در معادلات سیاسی آن زمان بوده است. شاهان ایرانی برای حفظ امنیت عراق و همچنین دسترسی به سواحل دریای مدیترانه، که منابع بازرگانی آنها را تأمین مینمود، از همان ابتدا چشم به سرزمین شام داشتند. حجاریها و ستونهای موجود در شهرهای دورا اوروپوس (دیر الزور) و پالمیرا (تدمر کنونی) شباهت فراوانی با هنر معماری دورة هخامنشیها و ساسانیان ایرانی دارد، که این تأثیر پذیری هنری از طریق روابط بازرگانی صورت پذیرفته است. تمامی این دلایل نشان دهنده تأثیر هنر ایرانی در این خطه از سرزمین شام است.
بعدها با اعدام مانی و مزدک عدهای از پیروان آن دو به سرزمین شام مهاجرت کرده و فرهنگ ایران را به آن منتقل نمودند. در طول جنگهای ایرانیان و رومیها، زبان و فرهنگ ایرانی به سوریه نفوذ کرد و پادشاهان ساسانی با به کارگیری هنرمندان، پیشهوران و دانشمندان سوری، و انتقال آنها به ایران، نوعی تبادل فرهنگی به وجود آوردند. هنر شیشهگری، معرقکاری و موزائیک سازی در بیشاپور ایران و همچنین بیمارستان جندیشاپور، که توسط پزشکان مسیحی اداره میشد، این امر را ثابت میکند.
در دورة اسلامی و بویژه دورة امویان، دانشمندان ایرانی همچون عبدالحمید کاتب به سرزمین شام مهاجرت کرده و به عنوان دبیر و مترجم، امور مکاتبات خلفاء را به عهده گرفتند. آنها همچنین کتابهای دورة ساسانیان را از پهلوی به تازی برگرداندند. پس از آن نیز برخی از علماء همچون خالد بن عبدالله قشیری و دیگران به سمت فرمانداری و قضاوت منصوب شدند. اجحاف و ستم فراوان امویان بر سرزمینهای زیر سلطه خود و بویژه ایرانیان، قیام ابومسلم خراسانی را بر انگیخت. وی با اشغال سرزمین شام و برچیدن بساط خلافت امویها، عباسیان را به قدرت رسانید. با وجود کشته شدن ابومسلم خراسانی به دست منصور عباسی، عباسیها ادارة بسیاری از مراکز علمی و قضایی را به ایرانیها سپردند. و ایرانیان توانستند بار دیگر به مقامهای بلندپایة نظامی و درباری منصوب شوند.
پس از مرگ هارون الرشید، مأمون عباسی با کمک گرفتن از طاهر ایرانی، برادرش امین را شکست داد. همانطور که میدانیم در دورة عباسیها، قیامهای متعددی در ایران صورت گرفت که مشهورترین آن قیام بابک خرمدین، مازیار و مردوایچ بود. این شورشهای عدالتخواهی، عباسیها را و ادار میکرد به فرهنگ و اعتقادات و آداب و رسوم ایرانیان، توجه بیشتری معطوف دارند.
سپاهیان غزنوی پس از شکست سلسله خود به عنوان مزدور و یا چپاولگر به سرزمین شام حمله میکردند تا این که در دورة سلجوقیان، ملکشاه توانست سرزمین شام را به اشغال خود درآورد. وی سوریه را به عنوان یک مرکز نظامی به برادرش «تنش» داد. تنش در رقابت با امیر حلب، با وی جنگید و با یاری گرفتن از سپاهیان اصفهانی، تمامی سوریه و سواحل مدیترانه را به تسخیر خود درآورد. بنا به گواه تاریخ، مدت حکمروایی سلجوقیان سوریه از سال 487 تا 511 هجری قمری بودهاست. در این زمان بود که به دلیل دشمنی سلجوقیان با خلفای فاطمی مصر که اسماعیلی بودند، حسن صباح تعداد زیادی از پیروانش را به سرزمین شام گسیل کرد تا فرقه خود را در آنجا گسترش داده و دامنة جنگی خود را با سلجوقیان وسعت بخشد. در زمان ایلخانان داشتن هرگونه ارتباط میان ایرانیان با سران مسلمان سوری، جرمی نابخشودنی شمرده میشد و تعدادی از وزیران، امیران و بازرگانان ایرانی قربانی این اتهام شدند. عطاملک جوینی، معینالدین پروانه و امیر نوروز را میتوان قربانی دسیسههای درباری ایلخانان بر شمرد که با این اتهام به قتل رسیدند.
در دوران صفویه که مذهب تشیع را به عنوان مذهب رسمی بر ایران حاکم کردند، جنگهای متعددی با عثمانیها صورت گرفت. پادشاهان دو کشور با اشغال سرزمینهای عراق و شام، به جنگهای فرسایشی دست زدند. صفویان با ارسال مبلّغان و قزلباشها به شام، تلاش فراوانی را برای جمعآوری کمکهای مالی، نفوذ در این منطقه و یافتن موقعیتی برای خود، به کار بردند. آنها همچنین از علمای شیعی سرزمین شام از جمله شیخ بهایی جهت ارشاد، گسترش عقاید شیعه و نیز تبیین فقه امامی و همچنین برای قضاوت شرعی یاری جستند. این روحانیون بعدها به "صدر" معروف شدند.
اگر ما از جنبة سیاسی – نظامی پا فراتر نهیم، میبینیم کتاب « صور الملوک الفرس » به عنوان نخستین کتاب ترجمه شده به زبان عربی است، که بنا به دستور هشام بن عبدالملک خلیفة اموی ترجمه شده است. در دورة عباسیان و بویژه در زمان مأمون نیز کتابهای متعددی از پهلوی به عربی برگردانیده شد. "کلیله و دمنه"، جنگ رستم با اسفندیار، داستان "بهرام چوبین"، "نامههای اسکندر مقدونی"، و شرح حال برخی از پادشاهان ایرانی از کتابهایی بود که به عربی برگردانیده شد.
پس از آغاز دوران اسلامی، علماء و فقهای زیادی از ایران به جانب سوریه روی آوردند و در مدتی که دمشق و حلب به عنوان مرکز علمی و مذهبی جهان اسلامی بود، ایرانیان در این شهر به تعلیم، تدریس، تألیف، خطابه و مصاحبت با دیگر دانشمندان سرآمد مشغول بودند.ابن عساکر دمشقی در کتاب چهل جلدی خود – با عنوان تاریخ دمشق - خیل عظیم راویان و شخصیتهای ایرانی را ذکر کرده است. مشهورترین عارف ایرانی، ابراهیم ادهم و فضیل عیاض، و مشهورترین دانشمند ایرانی أبونصر فارابی، غزالی و از همه مهمتر شیخ اشراق یعنی سهروردی به سرزمین شام مهاجرت کرده و در همانجا وفات یافتند. به غیر از ابن سینا، شاعر و عارف ایرانی یعنی مولانا جلالالدین رومی نیز در اوایل جوانی خود به دمشق و حلب سفر کرد و بنا به روایاتی، در آنجا با شیخ محییالدین بن عربی و شمس تبریزی آشنا شد. در دورة صفویه بنا به دلایل آشوب و یا تأسیس طریقتهای مختلف صوفیگری، تعداد زیادی از عالمان و عارفان ایرانی به سرزمین شام مهاجرت کردند که از این میان میتوان به عبدالحمید خسرو شاهی، سراجالدین ارموی، احمد بن ابی بکر نجمالدین نخجوانی و مولانا حافظ حسین کربلایی تبریزی معروف به خادم تبریزی اشاره کرد... ناگفته نماند که شاه نعمت الله ولی نیز در سرزمین شام چشم به جهان گشود.
ایلهای شاملو و قاجار دو ایل سوری بودند، که پس از مهاجرت به ایران در تشکیل دولت صفوی و حوادث عصر آن شرکت داشتند. قاجاریها که خود همراه مغول به ایران آمده بودند، در سال 736 هجری قمری به سوریه مهاجرت کردند، ولی پس از آن به دستور تیمور لنگ دو بارة به ایران بازگشتند. در اواخر دورة قاجاریها، تعداد زیادی از ایرانیان مقیم سوریه بودند که اغلب آنان پیشتر مقیم استانبول بودند ولی بنا به دستور وزیر حربیه عثمانی و توسط گروههای مسلح، به خاک سوریه فرستاده شدند. برخی از این ایرانیان پس از آموزش نظامی به خدمت نیروهای مسلح عثمانی درآمدند. به موجب آماری که در سال 1305 هجری قمری در دفتر سفارت ایران در استانبول استخراج شده، شمار ایرانیان در دمشق 322 نفر، حلب 850 نفر و بیروت 55 نفر بوده است. این رقم در سال 1338 هجری قمری به 47 نفر در دمشق، 185 نفر در حلب و 166 نفر در بیروت کاهش یافت. علت اصلی کاهش ایرانیان مقیم شام، کشته شدن تعدادی از آنها در جنگهای عثمانیها در مناطق تحت اشغال خود و بویژه بین النهرین و لبنان بوده است.
امینالدوله، صدراعظم قاجاری در سال 1317 هجری قمری در بازگشت از سفر حج، وارد سرزمین شام شد. وی به همراه برخی از درباریان وقت، از مرقد حضرت رقیه (ع) بازدید نمود و دستور تجدید بنای آن مقام را نیز صادر کرد... مهدیقلی خان هدایت ملقب به مخبرالسلطنه و حاج پیرزاده از ایرانیان دورة قاجاریه با سفر به سرزمین شام و اقامت در آن و همچنین نگارش سفرنامه، زمینه مسافرت برخی از تجار ایرانی را در دورة استبداد صغیر و همچنین انقلاب مشروطیت فراهم نمودند. این عده از ایرانیها که در سر راه خود به مکه، زیارت آشنایان، فرار از استبداد و همچنین از ترس آشوبهای دورة مشروطیت، سکونت در سرزمین شام را بر بازگشت به میهن ترجیح دادند. پس از مدتی در بافت جمعیتی، اقتصادی و بازرگانی شام آمیخته شدند. نوادگان این عده از ایرانیان هنوز هم با حفظ نام فامیلی خود از جمله اصفهانی، شیرازی و ایرانی و... در بافت قدیمی شهر دمشق زندگی میکنند.
در دورة پهلوی و پس از استقلال سوریه از استعمارگران فرانسوی، روابط سیاسی دو کشور دارای فراز و نشیب بوده است.در تیرماه 1337 و به دلیل الحاق سوریه به مصر و تشکیل جمهوری متحده عربی به رهبری عبدالناصر، منجر به تیرگی روابط و بسته شدن سفارتخانههای دو کشور گردید. پس از جدایی سوریه از مصر روابط دو کشور به سطح عادی خود رسید تا این که در مهر ماه 1344 به دلیل اظهارات نخست وزیر و قت سوریه دربارة خوزستان، روابط دو کشور بار دیگر به تیرگی گرائید... در سال 1348 و با روی کار آمدن آقای حافظ اسد، مناسبات ایران و سوریه بار دیگر ارتقاء یافت.
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران روابط دمشق – تهران به بالاترین حد خود رسید. دلیل ارتقای این روابط، همخوانی دیدگاههای دو کشور در امور بین المللی و همچنین پشتیبانی تهران و دمشق از مواضع یکدیگر است. حمله عراق به ایران با اعلام پشتیبانی سوریه از ایران و همچنین اعلام حمایت ایران از سوریه در برابر رژیم صهیونیستی سبب نزدیکی هر چه بیشتر روابط دو کشور شده است.
پس از درگذشت مرحوم حافظ اسد، آقای دکتر بشار اسد رئیس جمهوری سوریه به همان سیاست قبلی دمشق مبنی بر تعمیق و نزدیکی هر چه بیشتر روابط با تهران ادامه داده است.
منبع:
زبان فارسی در جهان، جلد 17 (سوریه)، پژوهش کیومرث امیری، شورای گسترش زبان و ادبیات فارسی، 1381.