انواع بیان انتقادی: طنزُهجوُهزل

انواع بیان انتقادی: طنز، هجو، هزل

اندر مه روزه گل می خندد                          گویی که به طنز بر جهان می خندد

می روشن و نوبهار و مردم هشیار                  گل را عجب آمده ست از آن می خندند

                                                                                « کمال اسماعیل »

طنز پردازی

             یکی از ویژگی های قوم ایرانی، شوخ طبعی و طنز پردازی است. اگر ملّت ایران را « رند » قلمداد کنیم، البّته بر خطا نرفته ایم. بیهوده نیست که حافظ ، نماد و نمونه ی اعلای فرهنگ ایرانی به شمار می رود. در واقع حافظ عصاره ی فرهنگ ملّت ایران است به عبارت دیگر « فرهنگی » است که در صورت یک فرد متجلّی شده است.در باره ی رندی و طنز حافظ بسیار گفته و نوشته اند که در این جا نیاز ی به تکرار نیست؛ امّا این نکته کم تر بیان شده که حافظ مظهر« طنز » و        « رندی » ایرانی است.

      حافظ به خود نپوشید این خرقه ی می آلود               ای شیخ پاک دامن معذور دار ما را  

          علاوه بر حافظ ، سوزنی سمر قندی، بسحق اطعمه ی شیرازی، سعدی، عبید زاکانی، دهخدا، سیف فرغانی، ایرج میرزا، نسیم شمال، میرزاده ی عشقی، نیما یوشیج، اخوان ثالث و... سرامدان طنز سرایی هستند.

       طنز در لغت  به ویژه در فرهنگ  دکتر محمد معین ، بیشتر به معنای مسخره کردن، طعنه زدن، و ناز کرشمه نیز به کار رفته است. طنز در اصطلاح، نوعی نقد با بیان غیر متعارف و خنده آور است و صرفاً برای خنده و شوخی ساخته نمی شود بلکه هدف آن اصلاح نا به سامانی ها و زشتی های جامعه است.

      اساس همه ی طنز ها بر هم زدن عادت هاست. به شیوه های مختلف از جمله: ضرب المثل ها، بزرگ نمایی و اغراق در توصیف چهره ها و حالات و خصایص انسانی،کشدار کردن موضوع، جا به جا کردن وقایع و حوادث، نقیضه پردازی یا تقلید از آثار ادبی دیگران، غلط های املایی و... می توان طنز ساخت.

       در جلد دوم کتاب « از صبا تا نیما » نوشته ی « یحیی آرین پور »، صفحه ی 36، انتشارات زوّار، چاپ چهارم، 1367 در ارتباط داشتن معنای اصطلاحی با معنی لغوی آن چنین آمده است:

« آن نوع ادبی که در السنه ی غربی satire نامیده می شود و در فارسی طنز اصطلاح شده ، عبارت از روش ویژه ای در نویسندگی است که ضمن دادن تصویر هجو آمیزی از جهات زشت و منفی و ناجور زندگی، معایب و مفاسد جامعه و حقایق تلخ اجتماعی را به صورتی اغراق آمیز یعنی زشت تر و بد ترکیب تر از آن چه هست نمایش می دهد تا صفات و مشخّصات آن ها روشن تر و نمایان تر جلوه کند و تضادّ عمیق وضع موجود با اندیشه ی یک زندگی عالی و معمول آشکار گردد. بدین ترتیب، مبنای طنز برشوخی و خنده است؛ امّا این خنده ، خنده ی شوخی و شادمانی نیست. خنده ای است تلخ و جدّی و دردناک و همراه با سر زنش و سر کوفت و کمابیش زننده و نیشدار که با ایجاد ترس و بیم، خطاکاران را به خطای خود متوجّه می سازد و معایب و نواقصی را که در حیات اجتماعی پدید آمده است بر طرف می کند.»

 هجو  و هزل

        هجو: بیان عیب و زشتی کسی به منظور تخریب شخصیّت اوست که مخاطب شاعر یا نویسنده قرار گرفته است. زبان هجو اغلب تند و قبیح و نمونه های بر جسته ی آن را در اشعار سوزنی سمرقندی( قرن ششم )انوری، یغمای جندقی ( قرن سیزدهم ) و قاآنی شیرازی می توان دید.

      هزل: لطیفه های مربوط به رکیک که صرفاً جنبه ی التذاذی و سر گرم کنندگی دارد. البتّه گاهی تفکیک طنز و هزل از هم بسیار دشوار است؛ امّا در هر حال، به تقریب می توان گفت: زبان طنز اغلب متین و عفیف است؛ مثل طنز های فردوسی و عطار و حافظ و دهخدا . ایراج میرزا و عبید زاکانی  استثناست.سنایی و مولوی البتّه برای مقاصد عرفانی هزل های رکیک می سرایند و از آن ها نتایج اخلاقی و عرفانی می گیرند.

    زبان هزل ، بیش تر مستهجن و تحریک کننده است و در همه جا نمی توان آن را باز گو کرد. مثل هزل های انوری، سعدی و قاآنی در کتاب پریشان به تقلید از گلستان  نوشته شده است. در شعر و نثر معاصر در کلام کسانی چون فروغ فرخ زاد  ، نصرت رحمانی  و صادق هدایت و صادق چوبک رگه هایی از هزل و رکیک سرایی موجود است؛ امّا حرمت کلام و کلمه در نزد معاصران اغلب محفوظ است.

چکیده ی تفاوت های هجو و هزل و طنز (بر گرفته از کتاب گاج ادبیّات پیش دانشگاهی  ):

-         هزل و تا حدودی هجو  = غالباً با رکاکت لفظ، دشنام و عدم رعایت عفت کلام تواٌم است.

-         هدف هزل و هجو = ایجاد خنده و مسخره کردن است.

-         هدف طنز = تنها خنداندن نیست، بلکه نیشخد است.

-         نیشخند طنز = غالباً کنایه آمیز و توام با خشم و قهری است که با نوعی شرم و خویشتن داری همراه است.

-         هجو و هزل = صریح است / طنز در پرده و پوشیده .

-         هجو وهزل = قبیح است / طنز متین.

-         طنز = گرچه خنده آور است؛ امّا عبرت آموز و نا روا ستیز می باشد.

-         بنای طنز = بر شوخی و خنده است؛ امّا خنده ی شوخی و شادمانی نیست؛ بلکه خنده ای تلخ، جدّی و درد ناک و همراه با سرزنش و کم وبیش زننده و نیش دار.

-         طنز = نوعی تنبیه اجتماعی است و هدف آن اصلاح و تزکیه است نه ذمّ و مردم آزاری.

-         طنز = با ایجاد ترس و بیم، خطاکاران را به خطای خود متوجّه می سازد و معایب و نواقص آن ها را بر طرف می کند.

-         خنده ی طنز = خنده ی علاقه و دل سوزی است. ناراحت می کند؛ امّا ممنون می سازد و کسانی را که معروض آن هستند به اندیشه و تفکّر وا می دارد.

-         طنز = در مقام مقایسه مثل کارد جراحی است نه چاقوی آدم کشی، زیرا با همه ی تیزی و برندگی اش نه تنها کشنده نیست، که موجب باز گشت تندرستی به بدن است.

       « حیف عمر گل آقایی که صرف تعلیم این زبان بسته ( شاغلام )کردیم. تلمیذ بی ارادت که شیخ اجل می فرماید؛ عاشق بی زر است، یکیش همین شاغلام ماست. زمین شوره ی ذهن و مشاعرش سنبل بر نمی آورد و ما بی خود و بی جهت، تخم عمل و امل در آن ضایع گردانیدیم، حیف ...»1

1)     دو کلمه حرف حساب، اطلاعات 22/10/77

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد