بزرگ داشت عطإار نیشابوری

زندگی نامه عطار نیشابوری

بیست و پنجم فروردین سالروز بزرگداشت شیخ فریدالدین عطار نیشابوری است در ادامه ی مطلب بدین مناسبت شرح زندگی و سبک شعری این شاعر عارف آورده می شود.

زندگینامه عارف بزرگوار ایران جناب شیخ فریدالدین عطار نیشابوری

فریدالدین ابو حامد محمد بن ابوبکر ابراهیم بن اسحاق عطار نیشابوری، یکی از شعرا و عارفان نام آور ایران در اواخر قرن ششم و اویل قرن هفتم هجری قمری است. بنا بر آنچه که تاریخ نویسان گفته اند بعضی از آنها سال ولادت او را 513 و بعضی سال ولادتش را 537 هجری.ق، می دانند ...

زندگینامه:
او در قریه کدکن یا شادیاخ که در آن زمان از توابع شهر نیشابور بوده به دنیا آمد. از دوران کودکی او اطلاعی در دست نیست جز اینکه پدرش در شهر شادیاخ به شغل عطاری که همان دارو فروشی بود مشغول بوده که بسیار هم در این کار ماهر بود و بعد از وفات پدر، فریدالدین کار پدر را ادامه می دهد و به شغل عطاری مشغول می شود. او در این هنگام نیز طبابت می کرده و اطلاعی در دست نمی باشد که نزد چه کسی طبابت را فرا گرفته، او به شغل عطاری و طبابت مشغول بوده تا زمانی که آن انقلاب روحی در وی به وجود آمد و در این مورد داستانهای مختلفی بیان شده که معروفترین آن این است که:
"روزی عطار در دکان خود مشغول به معامله بود که درویشی به آنجا رسید و چند بار با گفتن جمله چیزی برای خدا بدهید از عطار کمک خواست ولی او به درویش چیزی نداد. درویش به او گفت: ای خواجه تو چگونه می خواهی از دنیا بروی؟ عطار گفت: همانگونه که تو از دنیا می روی. درویش گفت: تو مانند من می توانی بمیری؟ عطار گفت: بله، درویش کاسه چوبی خود را زیر سر نهاد و با گفتن کلمه الله از دنیا برفت. عطار چون این را دید شدیداً متغیر شد و از دکان خارج شد و راه زندگی خود را برای همیشه تغییر داد."
او بعد از مشاهده حال درویش دست از کسب و کار کشید و به خدمت شیخ الشیوخ عارف رکن الدین اکاف رفت که در آن زمان عارف معروفی بود و به دست او توبه کرد و به ریاضت و مجاهدت با نفس مشغول شد و چند سال در خدمت این عارف بود. عطار سپس قسمتی از عمر خود را به رسم سالکان طریقت در سفر گذراند و از مکه تا ماوراءالنهر به مسافرت پرداخت و در این سفرها بسیاری از مشایخ و بزرگان زمان خود را زیارت کرد و در همین سفرها بود که به خدمت مجدالدین بغدادی رسید. گفته شده در هنگامی که شیخ به سن پیری رسیده بود بهاءالدین محمد پدر جلال الدین بلخی با پسر خود به عراق سفر می کرد که در مسیر خود به نیشابور رسید و توانست به زیارت شیخ عطار برود، شیخ نسخه ای از اسرار نامه خود را به جلال الدین که در آن زمان کودکی خردسال بود داد. عطار مردی پر کار و فعال بوده چه در آن زمان که به شغل عطاری و طبابت اشتغال داشته و چه در دوران پیری خود که به گوشه گیری از خلق زمانه پرداخته و به سرودن و نوشتن آثار منظوم و منثور خود مشغول بوده است. در مورد وفات او نیز گفته های مختلفی بیان شده و برخی از تاریخ نویسان سال وفات او را 627 هجری .ق، دانسته اند و برخی دیگر سال وفات او را 632 و 616 دانسته اند ولی بنا بر تحقیقاتی که انجام گرفته بیشتر محققان سال وفات او را 627 هجری .ق دانسته اند و در مورد چگونگی مرگ او نیز گفته شده که او در هنگام یورش مغولان به شهر نیشابور توسط یک سرباز مغول به شهادت رسیده که شیخ بهاءالدین در کتاب معروف خود کشکول این واقعه را چنین تعریف می کند که وقتی لشکر تاتار به نیشابور رسید اهالی نیشابور را قتل عام کردند و ضربت شمشیری توسط یکی از مغولان بر دوش شیخ خورد که شیخ با همان ضربت از دنیا رفت و نقل کرده اند که چون خون از زخمش جاری شد شیخ بزرگ دانست که مرگش نزدیک است. با خون خود بر دیوار این رباعی را نوشت:

در کوی تو رسم سرفرازی این است 
مستان تو را کمینه بازی این است

با این همه رتبه هیچ نتوانم گفت
شاید که تو را بنده نوازی این است

مقبره شیخ عطار در نزدیکی شهر نیشابور قرار دارد و چون در عهد تیموریان مقبره او خراب شده بود به فرمان امیر علیشیر نوایی وزیر سلطان حسین بایقرا مرمت و تعمیر شد.
ویژگی سخن:
عطار، یکی از شاعران بزرگ متصوفه و از مردان نام آور تاریخ ادبیات ایران است. سخن او ساده و گیراست. او برای بیان مقاصد عرفانی خود بهترین راه را که همان آوردن کلام ساده و بی پیرایه و خالی از هرگونه آرایش است انتخاب کرده است. او اگر چه در ظاهر کلام و سخن خود آن وسعت اطلاع و استحکام سخن استادانی همچون سنایی را ندارد ولی آن گفتار ساده که از سوختگی دلی هم چون او باعث شده که خواننده را مجذوب نماید و همچنین کمک گرفتن او از تمثیلات و بیان داستانها و حکایات مختلف یکی دیگر از جاذبه های آثار او می باشد و او سرمشق عرفای نامی بعد از خود همچون مولوی و جامی قرار گرفته و آن دو نیز به مدح و ثنای این مرشد بزرگ پرداخته اند چنانکه مولوی گفته است:
عطار روح بود و سنایی دو چشم او 
ما از پی سنایی و عطار آمدیم
معرفی آثار:
آثار شیخ به دو دسته منظوم و منثور تقسیم می شود. آثار منظوم او عبارت است از:
1- دیوان اشعار که شامل غزلیات و قصاید و رباعیات است.
2- مثنویات او عبارت است از: الهی نامه، اسرار نامه، مصیبت نامه، وصلت نامه، بلبل نامه، بی سر نامه، منطق الطیر، جواهر الذات، حیدر نامه، مختار نامه، خسرو نامه، اشتر نامه و مظهر العجایب. از میان این مثنویهای عرفانی بهترین و شیواترین آنها که به نام تاج مثنویهای او به شمار می آید منطق الطیر است که موضوع آن بحث پرندگان از یک پرنده داستانی به نام سیمرغ است که منظور از پرندگان سالکان راه حق و مراد از سیمرغ وجود حق است که عطار در این منظومه با نیروی تخیل خود و به کار بردن رمزهای عرفانی به زیباترین وجه سخن می گوید که این منظومه یکی از شاهکارهای زبان فارسی است و منظومه مظهر العجایب و لسان الغیب است که برخی از ادبا آنها را به عطار نسبت داده اند و برخی دیگر معتقدند که این دو کتاب منسوب به عطار نیست.
آثار منثور:
یکی از معروفترین اثر منثور عطار تذکرة الاولیاست که در این کتاب عطار به معرفی 96 تن از اولیا و مشایخ و عرفای صوفیه پرداخته است.

گروه زبان  وادبیّات فارسی

 مدیریت مدارس جمهوری اسلامی ایران در سوریه، لبنان و اردن

خود آزمایی های زبان ادبیات و زبان فارسی بیش دانشگاهی

 

زبان و ادبیات فارسی مقطع دبیرستان

 

 

ادبیات زبان فارسی عروض آرایه های ادبی نمونه سوالات

 

پاسخ خودآزمایی های زبان فارسی 2 پیش دانشگاهی

پاسخ خودآزمایی های زبان فارسی 2 پیش دانشگاهی

خود آزمایی درس هفدهم (گویی بط سفید جامه به صابون زده است )ص 87

1-   اسب سیاه : ابرهای تیره / لؤلؤتر: قطره های باران

2- ابر بزرگ و سیاه در حال حرکت را به اسب سیاه قوی هیکلی تشبیه کرده است که در حال تاختن است و قطره های باران همچون مروارید از سم آن فرو می ریزد .// 3- مشک سیاه استعاره از سیاهی درون لاله / در ثمین استعاره از قطره های باران است .

4- چون سبزه ها بسیار و گسترده وکوتاه هستند به خیمه ی لشکریان چین که فراوان هستند تشبیه شده اند و لاله که قامتی بلندتر از سبزه ها دارد و قرمز و زیباست به خرگه یا سراپرده ی بزرگ پادشاه تشبیه شده است ، که در میان خیمه های سربازان به پا شده است // 5-   مسمط

6- گویی بط سفید : تخیلی / مست و هشیار : واقعی و نمادین / راه بی نهایت : تخیلی / دماوند : نمادین / شب کویر : تخیلی ، نمادین ، واقعی / سپیده آشنا : تخیلی و واقعی //7- وقتی که فقط به اطلاعات و آموخته ها تکیه نکند و به تجربه های عاطفی و ارتباط با دنیای بیرون بپردازد.

خودآزمایی درس دماوند ص 91

1- سیم استعاره از برف های روی قله / کمر بند آهنی استعاره از تیرگی های حد فاصل بین قله و دامنه کوه // 2-   بلندی کوه

3- چون کوه دماوند آتشفشان خاموش است و روشنفکران جامعه ی شاعر در برابر ظلم حاکمان خاموش هستند و سکوت کرده اند ، بنابراین شاعر از تشبیه کوه به مشت ، پشیمان می شود و کوه را به قلب افسرده که نشانه ی پژمردگی است تشبیه می نماید.

4- تا چشم بشر روی او را نبیند (بیت به انزوا و گوشه گیری روشنفکران اشاره دارد)// 5-   ورم استعاره از برآمدگی قله ی کوه / کافور استعاره از برف // 6-  شاعر (بهار )

7- دماوند نماد ومظهر انسان های انقلابی یا روشنفکران آگاه به مسائل جامعه ، اما خاموش ( هم چنین      می تواند نماد جامعه یا خود شاعر باشد)//8-   تا وارهی از دم ستوران / وین مردم نحس دیو مانند ،   با شیر سپهر بسته پیمان / با اختر سعد کرده پیوند  یا : چون گشت زمین زجور گردون / چو نین خفه و خموش و آوند    بنواخت زخشم بر فلک مشت / آن مشت تویی تو ای دماوند

خود آزمایی درس نوزدهم (توصیف کویمات و...) ص 94

1- موقعیت طبیعی و تاریخی و جغرافیایی شهرها ، سبک معماری ، مردم شناسی از جهت آداب و رسوم اعتقادات ، محصولات کشاورزی ، پیشه و معیشت مردم // 2-   توصیف واقعی // 3-   به سمت جنوب / از سه طرف به دریا محدود می شود (شبه جزیره )//4- در اطراف شهر طرابلس هیچ منزل و آبادی وجود ندارد بجز دوسه کاروان سرا و توقف گاه //5- مشهد به معنای محل شهادت و محل حضور است . چون در کاروان سرا ، مردم حضور می یابند ، در نثر ناصر خسرو به عنوان مشهد تلقی شده است.//6- نثر ساده و روان / ایجاز / جابه جایی دستوری واژه ها / آوردن دو حرف اضافه برای یک متمم / آوردن جمع الجمع //7-   آدینه ، چون نماز جمعه در آن برگزار می شد.//8-   خندق

9-   نایژه (نای + ژه )= نی کوچک = لوله کوچک

خودآزمایی درس نوزدهم (شب کویر) ص 100

1- بی باک ، صبور ، قهرمان ، شجاع ، بی نیاز ، ایستا و ماندگار ، فروتن (بی چشم داشت نوازش و ستایش ) ، نترس ، بی برگ و بار ، بی گل ، نا امید از شکفتن و ... //2-   درخت بید //3-   خیال //4- نخلستان خاموش و پر مهتاب / کشور سبز آرزوها / چشمه ی مواج و زلال نوازش ها / سرزمین آزادی و نجات / جایگاه بودن و زیستن / آغوش خوشبختی / نزهتگه ارواح پاک / میعادگاه انسان های خوب.//5- حضرت علی (ع) ، درد دل کردن حضرت علی (ع) با چاه از تنهایی و سفاهت مردم //6- عطر الهام / چشمه ی نوازش / آغوش خوشبختی / دامان حریر الهه ی عشق / قندیل زیبای پروین و ... //7- مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو / یادم از کشته ی خویش آمد و هنگام درو ((حافظ))  ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت / با من راه نشین باده ی مستانه زدند ((حافظ))//8-   مهتاب //9- دیدگاه روستاییان را دیدگاهی معنوی و دیدگاه شهریان را دیدگاهی مادی می داند.//10- ولقد زینا السماء الدنیا بمصابیح ... شب ها به مهتاب روشن است یا به قطره های درشت و باران ستاره ، مصابیح آسمان تلمیح به آیه ی فوق دارد ستاره ها به مصابیح تشبیه شده است .

خودآزمایی درس بیست (اورازان ) ص 105

1- کولی ها فقط تابستان ها پیدایشان می شود. چند تا خر دارند و دو برابر آن سگ . سیاه چادر خود را که علم کردند ، کوره ی کوچکی هم بر پا می کنند . زن هاشان به خوشه چینی و در یوزگی و مردها به آهنگری //2-   غرور به خصوصی دارند و افسانه های به خصوصی (دارند)

زن هاشان به خوشه چینی و در یوزگی (می روند) و مردها به آهنگری (می روند)//3- اهالی ، آن را (آب ریزان) معنی می کنند و به معنای دیگر آن را افرازان هم گفته اند.//4- مصالح ساختمان ها (خشت ، تیر ، کاه گل ، چینه ، گل سفید) شکل و ساختار بناهای عمومی نحوه ی تزیین ساختمانها /اختلاف بناهای جدید و قدیم / تفاوت اتاق های زمستانی با تابستانی .

خودآزمایی درس بیست و یکم چند حکایت از اسرارالتوحید 113

1- می خواست به طور غیر مستقیم شیخ بوعبدالله باکو را راهنمایی کند و به او بفهماند که جهنم جای مغروران و متکبران است .

2-   حکایت بهترین خلق//3-   خط بر کسی فرو کشیدن //4 حکایت انسان راستین //5- نکته گویی و عبرت آموختن به شیوه ی غیر مستقیم //6-   بهتر است که خودم را بدترین مردم بدانم //7-   فرو می راند ، فرو می شد ، فرو نتوان کشید ، در آمیزد ، در آمد ، فروآمد //8-   راست باز و پاک باز و امیر باش / با خویش رسید// 9- داستان خاکستر ریختن زنی از همدستان ابولهب بر سر پیامبر اکرم (ص)

درس بیست و یکم سیرت مولانا ص 119

1-   ساده ، شکیبا ، فروتن بود//2- از پیش آمدهای خیر ، زیاد اظهار شادمانی نمی کرد و در حادثه ها هم به شکایت نمی پرداخت .

3- به قول خود مولوی : کوشش بیهوده به از خفتگی  آن چه مهم است تلاش است نه نتیجه ی آن ، تلاش و کوشش در راه تعالی روح اگر چه ممکن است انسان را به حقیقت نرساند ، باعث دوری او از تعلقات دنیا می شود.//4- او دنیا را از ایشان دریغ نمی دارد بلکه ایشان را از دنیا دریغ می دارد یعنی نعمات دنیا را از خانواده اش دریغ نمی دارد ، بلکه آنها را از وابستگی به دنیا می رهاند و آنها را از دنیا دور می دارد که به ارزش و منزل خود پی ببرند.//5-   هجوم صلیبیان و حمله ی مغول //6-   ستیزه برای زنده ماندن //7- بینش مندی را برتر می داند . چون مولوی عارف است و عارفان شناختی را که از طریق دریافت قلبی باشد ، برتر می شمارند .//8-   وقتی نادانان در حق او بد زبانی می کردند بی ادبی آنان را تحمل می کرد .//9- هر دو ، نمونه ی ساده زیستی و مخالفت با زورمندان و تلاش برای ایجاد دنیای تازه بودند.//10-نه آیا باید شکر کنی که باز تو را کبی و او مرکوب .//11- دل کندن از تعلقات دنیایی و نعمت های آن جهانی (دوری از هرچیز غیر از خدا)//12- با نثری گیرا و تحقیقی و بیان شیوا ، شرح حال مولانا را به شیوه ای نو و ترکیبهای بدیع و با استفاده از طنزها و کنایه های زیبا در شکل داستان بیان کرده است .

درس بیست و دوم بارقه های شعر فارسی صفحه 124

1- مردم با تمام وجود به خداوند ایمان داشتند و همه ی پیش آمدها را خواست خداوند می دانستند.//2-   در این قصه ها ، عالم افسانه ها پر رنگ ونگار و پران و نرم است .//3- سعدی جمع کننده ی اضداد است ، مانند شرع و عرفان / عشق و زندگی عملی / شوریدگی و عقل هم برای جوانان هم برای پیران ، هم در سطح افراد مبتدی و هم برای دانشوران و ... //4- این تنها ، خصوصیت کلام سعدی است که سخنش به سخن هم شبیه باشد و به هیچ کس شبیه نباشد ، در زبان فارسی احدی نتوانسته است مانند او حرف بزند و درعین حال نظیر حرف زدن او را هر روز در کوچه و بازار می شنویم .

5- نوعی ازحرکت است بین یورتمه وقدم زدن در اینجا از روی شوق و هیجان بالا و پایین و مارپیچ دویدن .

6- به کمک وسعت دامنه ی کلام و عبارات و ابیات بعدی ، مفهوم متن را در می یابیم .

7-   نویسنده ، خواسته است که برای خطاهای خود عذری بیاورد .

خودآزمایی درس بیست و دوم (افسانه عاشقی تسلی خاطر) ص 126

1- به مناسبت زادگاهش جام و به خاطر ارادتی که به شیخ جام داشت .

2- هرکس از عشق بهره ای نبرده است ، زندگی حیوانی دارد

3- در مصراع اول در معنای حقیقی خود(حیوان بارکش ) به کار رفته است و در مصراع دوم منظور انسانهای بی خبر از عشق و احساس است .

خودآزمایی درس بیست و سوم (میرزا رضا کلهر ) ص 131

1- لباس راسته و بر روی لباس ، عبایی می پوشید . یک چشمش پیچیدگی کمی داشت . قدش متوسط بود ، باریش نوک دار قرمز ، سرش را تماماً می تراشید و تا از خانه بیرون نمی رفت لباس رو نمی پوشید در تابستان با پیراهن و زیر جامه بود . گاهی در حین مشق کردن پیراهن را می کند . در زمستان نیم تنه برک و پوستینی نیز علاوه می کرد .

2- اگرچاپ نویسی های اونبود شایدشیوه ی خاص او در نستعلیق از بین می رفت در حالی که امروز شیوه ی میر عماد پیش افتاده است .

3- نثر کتاب ساده ، روان ، صمیمی ، گیرا و جذاب است و جمله ها کوتاه و رسا می باشد توصیفات دقیق ، جزیی و زیبا است . اطلاعات وسیع ، کامل و با دقت زیاد نوشته شده است .

4-   توصیف شیوه مشق کردن میرزا

5-   پچ پچ / جیک جیک / قار قار / شر شر

6-   یک باره با یک حرکت قلم و بدون برداشتن آن کلمه را به طور کامل می نوشت .

7- سر هم رفته : روی هم رفته ، کلاٌ / از کار در آوردن : کاری را به طور کامل انجام دادن / سروازدن : خودداری کردن ، سرباز زدن

8- آزاد اندیش و منتقدی بود که بدون ترس ، از رفتار حکومت انتقاد می کرد و عقاید سیاسی خود را بی پرده اظهار می کرد.

9- میرزا محمد حسین ذکاءالملک ، میرزا عباس خان قوام الدوله ، میرزا حسن خان مشیر الدوله ، کشیکچی باشی (عبد... خان )، ملک الخطاطین ، میرزا زین العابدین شریف قزوینی صدر الکتاب (سید محمود) مشیر الملک (میرزا حسن خان )

10-                       نفس نکشیدن / نفس عمیق کشیدن

11-                       سخنان شیرین ، شب تلخ ، فریاد خشن ، صدای لطیف ، شعر گرم و ...

12-     تحریر در لغت به معنی نوشتن است . خط تحریری در اصطلاح خط ، نوشتن با دست است .

خط تحریری ، به سبب ظرافت ، زیبایی و سرعتی که در نوشتن آن است برای دست نوشته های ما خط معیار به شمار می رود.

درس بیست و پنجم (قصه عینکم ) ص 144

1-   عینک ، تعلیمی (عصا) ، کراوات

2-   راوی : نویسنده / زمان : نوجوانی نویسنده / مکان : شیراز

3- آه ! او هرگز این صحنه را فراموش نمی کند . برای او لحظه ی عجیب و عظیمی بود که عینک به چشمش رسید ، ناگهان دنیا برایش تغییر کرد و همه چیز برایش عوض شد . با دقت عینک را از جعبه بیرون آورد و آن را به چشمش گذاشت . دسته ی سیمی عینک را به پشت گوش راستش گذاشت ، نخ قند را به گوش چپش برد و چند دور تاب داد و بست در این حال وضع او تماشایی بود قیافه ی یغورش ، صورت درشتش ، بینی گردن کش و عقابی اش هیچ کدام با عینک بادامی شیشه ی کوچک جور نبود.

4- آن جایی که شخصیت داستان ، برای اولین بار عینک به چشمش می زند و دنیا در نظرش تغییر می کند.

5- لحن عامیانه و محاوره ای ، توصیفات دقیق و جزء به جزء توجه به ریزه کاریها و زبان ساده و طنز گونه .

6- الف : مقدار عمر (قد بنده نسبت به سنم دراز بود)   ب: صحنه ی نمایش (چشم را به سن دوختم .         ج: نوعی آفت گیاهی (مثل حاصل سن زده )

7- مگه اینجا دسته ی هفت صندوقی آوردن ؟ (مگر این جا ، دسته ی هفت صندوقی آورده اند ) بیا شاهچراغ در دکون میز سلیمون (بیا شاهچراغ جلودر دکان میرزا سلیمان ) می خواستی زودتر بگی     (می خواستی زودتر بگویی )

8- چشمی که بر آن عینک زده باشند / امروزه به چشمی که با میکروسکوپ و تلسکوپ نگاه می کند ، چشم مسلح می گویند.

آخرین درس ص 151

1-   اول شخص از زبان یک کودک دبستانی //2-   حفظ زبان ملی //3- این اندیشه که آیا کبوترها نیز مجبور خواهند شد ، آوازشان را به زبان بیگانه بخوانند .

4- احساس میهن دوستی ، دفاع از کشور و میهن ، کوشش برای آزادی میهن از اسارت دشمنان و مهم تر از همه اهمیت و ارزش قائل شدن به زبان ملی و حفظ آن .

5-   تکلیف دانش آموزان است (جنبه ذوقی دارد)//6- هنگامی که در معرض هجوم بیگانگان قرار می گیرد و آزادی و حیثیت و ملیتش به خطر نابودی می افتد زیرا نابودی زبان ملی ، نابودی ملت است .//7-   این اندیشه که معلم آن ها را ترک می کند و دیگر او را نخواهند دید.//8- هنگامی که برای کسی نقشه شومی کشیده باشند یا قصد آزار کسی را داشته باشند .

درس بیست و ششم (درآمدی بر ترجمه ) ص 157

1- علوم مختلف ملل مشهور و آثار تمام علمای طراز اول قدیم از هندوستان گرفته تا اسکندریه و یونان در دسترس علمای اسلامی قرار گرفت .

2- شاگردان ایرانی دارالفنون زیر نظر استادان اروپایی ، کتاب های درسی را در رشته های مختلف ترجمه کردند.

3- ترجمه ی این آثار در ساخت شخصیت فرهنگی فرد و جامعه اثر گذاشت ، مردم را بیدار کرد با دنیایی تازه آشنا نمود ، واژگان زبان فارسی را غنی ساخت ، نثر را پویا تر کرد ، ساده نویسی را رواج داد ، شعر را از حالت یکنواختی گذشته رها نید و به کار نویسندگی و شاعری جهت بخشید . روشهای جدید تحقیق به پژوهندگان آموخت و سرانجام موجب رواج علم و فنون در ایران گردید.                                                         

4-   مناسب ترین شکل ترجمه ، آن است که هیچ قسمتی از صورت و معنی از بین نرود.

5- ترجمه ارتباطی (آزادیاروان) ترجمه ای است که در آن مترجم به گیرنده پیام (خواننده) توجه دارد و ساخت های نا آشنای قالب و محتوا را از زبان مبدا به زبان مقصد وارد نمی کند .اما در ترجمه ی معنایی (تحت اللفظی و دقیق ) مترجم به نویسنده توجه دارد تا به خواننده و سعی می کند ساخت های زبان مبدا را به زبان مقصد (درترجمه ) وارد کند . از این رو چنین ترجمه ای به سادگی قابل فهم نیست . در واقع طرفداران ترجمه ی ارتباطی ، خواننده را اصل می دانند و طرفداران ترجمه ی معنایی بیشتر به نویسنده و اصل نوشته و پیام او توجه دارند .//6-   فعالیت دانش آموزی//7- شاهنامه به زبان های عربی ، فرانسوی ، ایتالیایی / رباعیات خیام به زبان های انگلیسی و آلمانی / دیوان حافظ به زبان آلمانی ، عربی و ...

خودآزمایی درس بیست و هفتم (جهاد) ص 160

1-   هماهنگی کافران در باطل خویش و پراکندگی مسلمین در حق خود

2- آنان هیچ یک ، خود را برای جهاد آماده نکردند و از خوارمایگی هرکس کار را به گردن دیگری انداخت تا آن که اگر در تابستان ایشان را فرا می خواند می گفتند هوا گرم است و اگر در زمستان فرمان جنگ   می داد می گفتند هوا سرد است و در پایان به ایشان خطاب می نماید  شما که از گرما و سرما چنین   می گریزید با شمشیر آخته کجا می ستیزید .//3-   کارها را به هم می ریزید و آشفته می کنید.//4-   حضرت علی (ع)//5-   مفعول (برای فعل محذوف به قرینه لفظی یعنی نه ، خسته ای بر جای نهاده )

6- خدا جامه ی خواری بر تن او پوشاند و فوج بلا بر سرش کشاند/ به خواری محکوم و از عدالت محروم //7- اگر مرد مسلمانی از غم چنان حادثه ای (حمله ی مرد غامدی و غارت اموال مردم و مظلوم واقع شدن آنها )بمیرد مستحق ملامت نیست .//8-   تن در ندادن به جهاد و تقصیر و کار را به گردن یکدیگر انداختن //9- به خدا سوگند با مردمی در آستانه ی خانه شان نکوشیدند جز که جامه ی خواری بر آنان پوشیدند.

خودآزمایی درس هجرت ص 164

1- الف- آبی که خضر حیات از او یافت                           در میکده جو که جام دارد

    ب -  فیض ازل به زور وزر ار آمدی به دست              آب خضر نصیبه اسکندر آمدی

2 همچنان که جرقه ای برای آتش زدن و سوختن شهر امپراتوران کافی است ، از گفته ی شورانگیز تو آنچنان آتشی بر دلم نشسته که سراپای مرا در تب و تاب افکنده است .

3- هیچ یک را نمی توان پنهان داشت .//4- پاسخ این سؤال ذوقی است . به عنوان نمونه در قطعه تقلید :

تو آن کشتی ای که مغرورانه ، باد در بادیان افکنده است تا سینه ی دریا را بشکافد و پای بر سر امواج نهد و من آن تخته پاره ام که بیخودانه سیلی خور اقیانوسم .

5- آتش است این بانگ نای و نیست باد                       هرکه این آتش ندارد نیست باد

      من هر چه دیده ام زدل و دیده دیده ام             گاهی زدل بود گله ، گاهی ز دیده ام

      خرامان بشد سوی آب روان                            چنان چون شده ، باز جوید روان

خود آزمایی درس (می تراود مهتاب ) ص 172

1-   مهتاب ، شبتاب ، گل ، خار ، صبح ، سحر //2-   رنج و ناتوانی و ناکامی از نتیجه نگرفتن از تلاش //3- اوضاع به هم ریخته و نابسامان اجتماع و نا آگاهی مردم و عقاید نادرست آنان مثل آوار بر سر شاعر خراب می گردد و بر درد و رنج او می افزاید.//4- مسافری خسته و تنها و رنجور که در حال نگریستن به جامعه ی غفلت زده خویش است درعین حال در انتظار بیداری آنان است .//5-   نازک آرای تن ساق گلی / قوم به جان باخته / مانده پای آبله از راه دراز//6-   نگران با من استاده سحر / صبح می خواهد از من و...//7- دست ساییدن کنایه از نا امیدانه تلاش کردن / پای آبله ماندن کنایه از عاجز و ناتوان شدن

خودآزمایی درس بیست و نهم (خوان هشتم ) ص 184

1-   شاهنامه //2- شعر متعهد (خوان هشتم ) دارای پیام و هدف است ، قصه ی درد و میزان سنجش مهر مردان و کینه ی نامردان است درحالی که سروده های دیگر ، بی محتوا و بی هدف و تنها شعر تخیلی است که از نظر ظاهر و لفاظی خوب و زیبا می باشد.//3-   چاه را توصیف می کند که بی شرمی چاه مانند عمق و پهنایش باور نکردنی است.//4- چاهی تاریک و ژرف و پهناور که از هر سو بر کف و دیواره هایش نیزه و خنجر کاشته بودند . چاه غدر ناجوانمردان و بی دردان و افراد پست ، چاهی که بی شرمی آن مانند عمق و پهنایش باور نکردنی بود ، چاهی غم انگیز و شگفت آور که به جای آب در آن زهر شمشیر و نیزه روان بود.//5-   لبخند رستم //6- آتشین پیغام ، پاک آیین ، چاهسار گوش ، کوه کوهان ، تای بی همتا ، مرد مردستان و ...

7- هنگامی که رستم برای نجات کیکاووس به مازندران رفت برای او هفت آفت بزرگ پیش آمد که همه را با قدرت و توانایی خود و توکل به یزدان از پیش برداشت ، درخوان اول : رخش شیر درنده ای را کشت / در خوان دوم : تشنگی بر رستم غلبه کرد که به کمک گوسفندی به آب راه یافت ، درخوان سوم : اژدهایی را کشت / درخوان چهارم : زنی جادوگر به دست رستم کشته شد / در خوان پنجم :اولاد با لشکر خود به جنگ رستم آمد که به دست او گرفتار شد / در خوان ششم : رستم با ارژنگ دیو به جنگ پرداخت / در خوان هفتم : با دیو سپید پیکار کرد و او را از میان برداشت وشاه ایران را نجات داد.

خودآزمایی درس سی ام (صدای پای آب ) ص 190

1- خدا به انسان از همه نزدیک تر است و پدیده های طبیعت ما را به سوی او راهنمایی می کند.//2-   چشم ها را باید شست ، جور دیگری باید دید .//3-   آب ، گل ، نور ، چشم

4-   نمادین //5-   پیشه ام نقاشی است / گاه گاهی قفسی می سازم با رنگ ، می فروشم به شما / تا به آواز شقایق که در آن زندانی است / دل تنهایی تان تازه شود / خوب می دانم حوض نقاشی من بی ماهی است .//6-   سر سوزن ، جانماز ، لای این شب بوها ، تکه نانی //7-  به نمایندگی از کوچکترین و بزرگترین موجودات به وحدت در میان مخلوقات خداوند اشاره دارد.

10-     من نمازم را وقتی می خوانم که اذانش را باد گفته باشد سر گلدسته ی سرو / من نمازم را پی تکبیره الاحرام علف می خوانم / پی قدقامت موج

خودآزمایی درس سی ام (شکوفه اشک )

1-   تضادهای فعلی ، تشبیهات و تشخیص ها  ، پیروی از مضمون واحد و یکدستی شعر //2-   خنده ی شمع ، دست شکوه ، چهره ی عمر ، روی بخت //3-   بخت من خود را در موهای سفید نشان داد (کنایه از پیری )//4- شاعر جوانی را به اسبی تندرو و تشبیه کرده است . و خودش را به گردی که از پای اسب بر می خیزد همان طور که گرد هیچگاه به اسب نمی رسد ، شاعر هم نمی تواند جوانی از دست رفته را باز یابد.//5-   زیرا از تمام جهان ، تنها عشق و محبت معشوق را انتخاب کرده است .//6-   کشیدن به دو معناست 1-  تحمل کردن   2- حمل کردن //7-   بیت اول

درس سی ام (پیش از تو ... )

1-   خفقان اجازه نمی دهد که اعتقادات مردم آشکار شود.//2-   کویر ، خاک ، علف ، دریا //3-   کشور ایران در دوران شاهنشاهی //4-   نمادین و واقعی

با سپاس فراوان از جناب آقای قربانی دبیر زبان و ادبیات فارسی مجتمع های آموزشی شهید چمران 1و2 لبنان

 گروه زبان و ادبیات فارسی مدیریت مدارس جمهوری اسلامی ایران در کشورهای سوریه ، لبنان و اردن

بزرگ داشت شیخ بهایی

به مناسبت بزرگ داشت بهاالدین محمد حسین عاملی معروف به شیخ بهایی  داشمند نامدار قرن یازدهم متولد بعلبک لبنان و متوفی به شهر اصفهان ضمن نصب بروشور در تابلو تقویم ادبی گروه ادبیات در صبحگاه مجتمع به ایراد سخن برداخته شد.

نمایشگاه سهراب

به نام خدا

اهل کاشانم / روزگارم بد نیست / تکّه نانی  دارم ، خرده  هوشی، سر سوزن ذوقی

مادری دارم بهتر از برگ درخت/ دوستانی، بهتر از آب روان    و خدایی که در این  نزدیکی است

                                                   به مناسبت سوم اردیبهشت  ، سال روز بزرگداشت شاعر معاصر، شاعرعرصه ی  ادب   و عرفان  ، سهراب سپهری   ،  بروشور رنگی مصور حاوی آثار و افکار  و تحلیل  مختصری از  شعر او،   به همّت انجمن ادبی گروه زبان وادبیّات فارسی در مجتمع  های آموزشی حضرت زینب (س)  و امام خمینی (ره)   تهیّه   و در تابلو اعلانات  نصب شد. به همین مناسبت مدیر گروه زبان وادبیات فارسی طی سخنانی در مراسم صبجگاه  دو مجتمع به تحلیل آثار  و افکار او برداختند. لازم به ذکر است نمایشگاه نقاشی به  همّت انجمن ادبی   دخترانه    و سر کار خانم شیر کانی در مجتمع حضرت زینب (س ) دایر  شد ه است  و مورد استقبال بازدید کنندگان قرار گرفت.  

 

 

 

گروه زبان و ادبیّات فارسی

مدیریت مدارس جمهوری اسلامی ایران در سوریه، لبنان  و اردن

بزرگداشت سهراب سبهری

 

 

 

سهراب سپهری، شاعر نوپردازی است که از اوان زندگی، با هنر، فرهنگ و ادب رشد یافت. کودکی او با شادی و کنجکاوی؛ نوجوانی اش با پرسش و رسیدن به دانایی و بزرگ سالی اش با درک حقایق همراه شد. او همواره به احساس های پاک و ظریفش بها    می      داد   و با ایمان و اندیشه ای پاک در مسیر شناخت گام می گذاشت: شناخت خود، شناخت خدای خود و حقیقت برپا خاسته از این دو در طبیعت همیشه زنده   ی اطرافش. او را باید از نخستین کسانی دانست که راه نیما را شناخت و به پیروی از او پرداخت.  در این نوشته، به زندگی و شعر سهراب می پردازیم و از او سخن می گوییم.

سال شمار زندگانی:سهراب سپهری، در 15 مهر 1307 در کاشان دیده به جهان گشود. او کودکی را در کاشان، در باغ اجدادی گذراند که در محله دروازه عطا قرار داشت.اهل کاشانم / روزگارم بد نیست / تکه نانی دارم / خرده هوشی / سر سوزن ذوقی / مادری دارم بهتر از برگ درخت / دوستانی بهتر از آب روان / و خدایی که در این نزدیکی است/ لای این شب بوها / پای آن کاج بلند / روی آگاهی آب / روی قانون گیاه.

پدرش، اسداللّه خان سپهری و مادرش، فروغ سپهری نام داشتند. سهراب، به جز سرودن شعر، نقاشی هم می کرد.

اهل کاشانم / پیشه ام نقاشی است / گاه گاهی قفسی می سازم با رنگ / می فروشم به شما / تا به آواز شقایق که در آن زندانی است / دل تنهایی تان تازه شود.

خانواده ای که سهراب در آن می زیست ، اهل فرهنگ و هنر و ادب بودند و تأثیری که سهراب از چنین فضایی می گرفت، در بیشتر زندگی او به شکل گیری باورها و شخصیتش کمک می کرد.

من مسلمانم / قبله ام، یک گل سرخ / جانمازم، چشمه / مُهرم، نور / دشت، سجاده من / من وضو با تپش پنجره ها می گیرم.

کودکی سهراب:سهراب  چنین انگاشته که دوران کودکیِ بسیار خوبی داشته است. او روزهایی سراسر شور و هیجان را در طبیعت باغَ  خانه      می گذراند و لحظه هایی تکرار ناشدنی را تجربه می کرد. سهراب، عاشق روزهای آفتابی بود. اسفند کاشان را نیز به عنوان سرآغاز رویش جوانه ها و شکوفه ها خیلی دوست داشت.

سهراب، بهترین شاگرد مدرسه بود و همیشه او را به عنوان نمونه معرفی می کردند. یکی از سرگرمی های سهراب، گِل بازی در روزهای تابستانی بود. گرفتن حشرات مختلف، نگه داری برخی حیوانات مثل بوقلمون، اردک و مرغ و خروس، دیگر سرگرمی سهراب بود. گیاهان، در زندگی کودکانه سهراب جایی مهم و مؤثر داشتند. سهراب در آغوش طبیعت زنده و ملموس و همگون با وجودش می بالید و سال ها را پشت سر می گذاشت. صبح ها خیلی زود، وقتی که هوا هنوز گرگ و میش بود، از خواب برمی خاست و تا تاریک روشن غروب، به بازی و شیطنت می پرداخت. او همواره پس از انجام دادن تکلیف های مدرسه، نقاشی می کرد.

نوجوانی و جوانی سهراب:طفل پاورچین پاورچین می رفت / دور شد کم کم در کوچه سنجاقک ها / بار خود را بستم / رفتم از شهر خیالات سبک، بیرون / دلم از غربت سنجاقک، پر.

سهراب سپهری، اندک اندک دوران کودکی را پشت سر می گذاشت. شش سال ابتدایی تحصیل به پایان آمد. عادت کتاب خواندن، از زمان فراگیریِ خواندن و نوشتن در کودکی، در سهراب شکل گرفته بود و ساعت های معینی را مطالعه می کرد.

ورزش و شکار پرندگان نیز از دیگر سرگرمی های این دوران سهراب است. در اوقات فراغت هم به سرودن شعر و کشیدن تابلوهای نقاشی  می پرداخت. در انجمن هفتگی شعر نیز شرکت می کرد. سهراب سال های تحصیل در دانشکده را با موفقیت پشت سر گذاشت. استعداد سرشار و شور و اشتیاقش برای فراگیری آموزه های تازه، تحسین و توجه استادان دانشکده را برمی انگیخت.

شخصیّت اجتماعی – دینی سهراب:سهراب سپهری را از میان اشعار و آثارش می توان شناخت.  فضای فکری و ذهن سهراب، روشن و زلال بود. نگاهی دقیق و ریزبین داشت و همه مسائل اطرافش را خوب می دید. سهراب، دوستدار مردم بود و به انسان ها عشق می ورزید. او شخصیتی آرام و محجوب و فروتن داشت.

                                سهراب، لباسی ساده و در عین حال تمیز می پوشید و منظم و مرتب بود. او به زبان و فرهنگ سرزمینش عشق می ورزید و از اینکه گاه و بی گاه زبان فارسی در نشریه ها و رسانه ها از قواعد و اصولش منحرف و به بی راه کشیده می شد، رنج می برد.

سهراب تحت تأثیر ایجاز، فصاحت و بلاغت کلام قرآن کریم می گفت: «کتاب آسمانی ما، گذشته از جنبه الوهیت و تقدسش، از باارزش ترین شاهکارهای ادبی جهان است».با عرفان مشرق زمین و به ویژه مشرق آسیا  و ایران  و عرفای بزرگ اسلامی  به خوبی آشنا بود و انس و الفت داشت.عاطفه و احساس در کلام او موج می زند.سهراب در« عصر پولاد و اصطکاک فلزات» و در ازدحام و صدا های گوناگون عصر ماشین باورمند گوش دادن به آواز حقیقت است و نگران « گم شدن انسان در سطح سیمانی قرن».

شعر سهراب

           به راستی، شعر سهراب، شعری خودجوش است. وی از شاعرانی است که بی آنکه خود توجه داشته باشد، شعر در وجودش نقش می بندد و فرشته الهام هرگز او را تنها نمی گذارد. زبان سپهری، زبانی نرم و لطیف، آرام، مهربان، صمیمی و زیباست.

         نخستین مجموعه ی شعر سهراب به نام « مرگ رنگ » در سال 1330 منتشر شد. او با مجموعه شعر های « زندگی خواب ها »،« آوار آفتاب »،« شرق اندوه » و « حجم سبز » شهرت یافت. زبان شعری او در برخی اشعارش  ساده و بی آلایش و در برخی دیگر،آمیخته با مضامین عرفانی و فلسفی همراه و با نماد هایی است که محصول سفر ها و آشنایی او با آیین بودایی و برهمایی، اندیشه های کریشنا مورتی_ شاعر معروف و معاصر هندی – و نیز اندیشه ی عرفای یزرگ ایرانی و اسلامی است.  شعر او آمیخته ای از حس و عاطفه و آرمان شاعر است. و کلامی است  نمادین . « آب رمز  شاعر  و کاشان  او به اندازه ی  جهان  وسعت دارد.»سهراب با ادبیات اروپایی نیز آشنایی داشت و ترجمه هایی چند نیز از او باقی مانده است.  آخرین مجموعه ی اشعار سپهری « ما هیچ، ما نگاه » همراه با دیگر اشعارش در مجموعه ای به نام « هشت کتاب » در خرداد 1356 منتشر شد.                                                                                                                                                                                                                                                                                           خاطره ای از سهراب

سهراب سپهری می گوید: «روزی در پاریس به دیدار دوستی رفتم و از او خواستم مقداری پول به من قرض بدهد. دوازده فرانک بیشتر نداشت که شش فرانک آن را به من داد. از او خواستم فردا به منزلم بیاید. وقتی آمد، گفتم: سطلی آب به همراه جارویی بردار و برویم. نگاهی پرسش گر کرد و آنها را برداشت و به اتفاق راه افتادیم. در حاشیه خیابانی ایستادیم. از او خواستم کمکم کند تا گوشه ای از پیاده رو را خوب بشوییم و تمیز کنیم. پس از آن، روی زمین به نقاشی پرداختم. چیزی نگذشت که مردم برای تماشا دور ما جمع شدند. بعد از دیدن کار، هر کس با لبخندی ستایش گر، پولی گذاشت و رفت؛ چون نقاشی کنار خیابان، در اروپا معمول است. در مدت کوتاهی، هزار و دویست فرانک گرد آمد. ششصد فرانک را به دوستم دادم و باقی را خود برداشتم».

در سوگ سهراب:زندگی سهراب پس از 52 سال در اردیبهشت 1359 با بیماری سرطان به پایان رسید. روحش شاد روانش پر ره رو باد.

آفتاب پشت پنجره ها

صبح خیال داد ز کف آفتاب را

رؤیا شکست شیشه شیرین خواب را

با چشمه زلال بگو رفت، آن که داشت

قدر صدای زمزمه پای آب را

از او بهشت هشت کتاب است یادگار

گل رفت و ما ز کف ندهیم این گلاب را

سهراب، سایه بود، ولی در بهار عشق

می کاشت پشت پنجره ها، آفتاب را

سهراب، نور بود، ولی در تمام عمر

از چهره برنداشت حریر حباب را

در خلوت سکوت به خورشید راه یافت

افراشت بر فراز سحر، شعر ناب را

نه تو می مانی و نه اندوه                                                                                                                                                                                                            و نه هیچیک از مردم این آبادیبه حباب نگران لب یک رود قسم،                                                                                                                                             و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد،                                                                                                                                                                                                                                                                                     آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماندلحظه ها عریانند.                                                                                                                                                                                                                                                                                     به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز

زندگی با همه‌ی وسعت خویش                                                                                                                                            محفل ساکت غم خوردن نیست

حاصلش تن به جزا دادن و افسردن نیست                                                                                                         زندگی خوردن و خوابیدن نیست

زندگی جنبش  جاری شدن است                                                                   از تماشاگاهه آغاز حیات تا به جای که خدا میداند

  

 

 

 

                                                                  

                                                                        انجمن ادبی  گروه زبان  و ادبیّات فارسی  مجتمع  های آموزشی  و پرورشی  امام خمینی (ره)  و حضرت زینب (س)- دمشق

بزرگداشت شیخ اجلُ سعدی علیه الرإحمه

 

 

 حضور مقام معظم رهبری بر مزار سعدی

خداوند گار سخن فارسی، شیخ مصلح ، مشرف الدّین در حوالی سال 606 هجری،در خانواده ای مذهبی در شهر شیراز چشم به جهان گشود.او ابتدا آموزش های اولیه را در شهر خود دید و سپس برای تکمیل تحصیلات خود به بغداد رفت.پس از سی و پنج  سال  سفر در بلاد عربی دوباره به شهر خود بازگشت و  سال های پایان عمرش را در شیراز گذراند و سر انجام در سال 690 هجری وفات یافت. گلستان  را در سال 656 هجری در پایان مسافرت های طولانی و پس از کسب تجربیات فراوان فراهم آورد تا هم نقشی از خود به جای گذارد و هم خلق را نصیحتی کند.

                                                        

              مراد ما نصیحت بود و گفتیم                     حوالت با خدا کردیم و رفتیم

بوستان یا «سعدی نامه» که در واقع اولّین اثر مدوّن اوست و کار سرودن آن به سال 655 تمام شد ه است، یکی از شاهکار های بی رقیب شعر فارسی است.و موضوع آن اخلاق  و تربیت، سیاست و اجتماعیات است و در ده باب: عدل، احسان،عشق،تواضع،رضا، ذکر،تربیّت، شکر،توبه، مناجات و ختم کتاب است.

  سایر آثار عبارتند از: قصاید عربی ، قصاید فارسی، مراثی، ملمعّات و مثلثّات و ترجیعات، غزلیّات، مجالس پنج گانه، نصیحه الملوک و صاحبیّه.

مجموعه ی این آثار کلیّات سعدی نامیده  می شود که ابتدا خود شیخ و بعد هم چند سال پس از وفات او شخصی به نام « ابو بکر بیستون» آن را مدّون کرده و بار ها به چاپ رسیده است.

دنیای شعر و فکر سعدی

« کلیّات سعدی عرصه ی رنگا رنگی است که در آن، همه ی قالب های شعری و چشم گیر ترین اسلوب های نویسندگی، همه ی مضمون های اخلاقی و اندرزی، عاشقی و پارسایی، اجتماعی، تربیتی و حکمی، سیاسی و رعیّت پیشگی و ... دیده می شود و هرکس با هر سنّ و ذوق  و سلیقه ای از سیر در این گلگشت پر صفا ی هنر و اندیشه ی فارسی، سیراب  و دست پر و خشنود     باز می گردد.

   در کلیات سعدی  همه چیز در جای خود قرار دارد. اگر دنیای واقعی و ملموس آدمیان را با همه ی شیرینی ها و تلخی هایش در گلستان می بینیم، در کنار آن دنیا ی  پاک و خواستنی و سراسر آرمانی بوستان هم هست که همگان یک سره در آن به مراد می رسند. دنیای زهد و موعظه  های پارسامنشانه را در قصاید و آشکار ترین رموز عاشقی و معیار های زیبا پسندانه را در فضای سر شار از عاطفه  و احساس غزلیّاتش می بینیم. در کلیّات سعدی اوج و ابتذال دنیای آدمیان هر یک در جایگاه خویش انعکاس یافته است.

بس بگردید و بگردد روزگار                                                   دل به دنیا در نبندد هوشیار

ای که دستت می رسد کاری بکن                                           پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار

این که در شهنامه ها آورده اند                                                    رستم و رویینه تن اسفندیار

تا بداند این خداوندان ملک                                                  کز بسی خلق است دنیا یادگار

نام نیکو گر بماند ز آدمی                                                           به کزو ماند سرای زر نگار

سال دیگر را که می داند حیات  ؟                                             یا کجا رفت آن که با ما بود یار؟

صورت زیبای ظاهر هیچ نیست                                               ای برادر سیرت زیبا بیار» 1

  

 

 

 

 

1-     تاریخ ادبیّات ایران و جهان 1 – ص 172

انجمن ادبی  گروه زبان  و ادبیّات فارسی مجتمع های آموزشی  و پرورشی امام خمینی (ره) و حضرت زینب (س)

نمونه سوالات تستی درس تاریخ ادبیات ایران و جهان ۱

نمونه سؤالات تستی تاریخ ادبیات ایران و جهان 1

نمونه سؤالات تستی تاریخ ادبیات ایران و جهان 1

1- خط میخی دارای چند حرف بوده و از کدام سمت نوشته می­شده است؟
1) 34 حرف، از چپ به راست
2) 32 حرف، از راست به چپ
3) 36 حرف، از چپ به راست
4) 34 حرف، از راست به چپ
2- «زبان پهلوی» نام دیگر کدام یک از مراحل زبان فارسی است؟
1) فارسی باستان
2) فارسی میانه
3) فارسی نو
4) فارسی دری
3- درباره­ کتاب «الابنیه عن حقایق الادویه»‌ کدام توضیح نادرست است؟
1) موضوع کتاب، پزشکی است
2) نسخه­ موجود این کتاب به خط اسدی توسی است
3) بی تردید اولین کتابی بوده که به خط فارسی امروزی نوشته شده است.

4) کتاب، ابومنصور موفق هروی است

بقیه در ادامه مطلب

نمونه سؤالات تستی تاریخ ادبیات ایران و جهان 1

1- خط میخی دارای چند حرف بوده و از کدام سمت نوشته می­شده است؟
1) 34 حرف، از چپ به راست
2) 32 حرف، از راست به چپ
3) 36 حرف، از چپ به راست
4) 34 حرف، از راست به چپ
2- «زبان پهلوی» نام دیگر کدام یک از مراحل زبان فارسی است؟
1) فارسی باستان
2) فارسی میانه
3) فارسی نو
4) فارسی دری
3- درباره­ کتاب «الابنیه عن حقایق الادویه»‌ کدام توضیح نادرست است؟
1) موضوع کتاب، پزشکی است
2) نسخه­ موجود این کتاب به خط اسدی توسی است
3) بی تردید اولین کتابی بوده که به خط فارسی امروزی نوشته شده است.

4) کتاب، ابومنصور موفق هروی است
4- ابیات زیر منسوب به کیست؟
خون خود را گر بـریـزی بر زمیـن
بــه کـه آب روی ریـزی در کنــار
بت پرستیدن به از مردم پرست
پنـدگیــر و کـار بنـد و گـوش دار
1) محمدبن وصیف سگزی
2) ابوحفض سغذی
3) فیروز مشرقی
4) ابوسلیک گرگانی

5) کدام گزینه، از قالبهای شعری عصر سامانی نیست؟
1) ترکیب بند
2) قصیده
3) رباعی
4) قطعه
6- مؤلف «‌تاریخ سیستان» چه کسی را به عنوان نخستین شاعر فارسی دری دوره­ اسلامی معرفی می­کند؟
1) فیروز مشرقی
2) ابوالعباس مروزی
3) محمدبن وصیف سگزی
4) حنظله ­ی باد غیسی
7- بیت زیر از کیست و در سوگ چه کسی است؟
از شمار دو چشم یک تن کم / و ز شمار خرد هزاران بیش
1) رودکی/ شهید بلخی
2) عنصری/ رودکی
3) ناصر خسرو/ رودکی
4) رودکی/ ابوشکور بلخی

8- کدام گزینه، مطلع نخستین سوگ نامه­ مذهبی است که به موضوع فاجعه کربلا پرداخته است؟
1) باد صبا درآمد، فـردوس گشت صحرا / آراست بوستان را نیسان به فرش دیبا
2) فهم­کن­گرمؤمنی­فضل­امیرالمومنین / فضل حیدر، شیریزدان،مرتضای پاک­دین
3) ای آن کــــه غمگیــن و ســزاواری / ونــدر نــهان ســرشـک همــی بـاری
4) نه نحس کیوان بود و نه روزگار دراز / چه بود، منت بگویم: قضای یزدان بود
9- کدام گزینه درباره­ «شهید بلخی»‌ صحیح نیست؟
1) پیش از فردوسی، عنوان «شاعر خرد»‌ برازنده­ اوست
2) دانش او فراوان و خطش زیبا بوده، با فلسفه و کلام نیز آشنایی داشت.
3) بعضی از تألیفاتی که در زمینه­ فلسفه و کلام منسوب به اوست، موجودند.
4) نوشته­اند که با محمد زکریای رازی مناظره و گفت و گو داشته است.
10- بیت زیر از کیست؟
غزل رودکی وار نیکو بود / غزلهای من رودکی وار نیست

1) فرخی سیستانی

2) ابوشکور بلخی
3) ناصر خسرو
4) عنصری

11- سرآینده بیت زیر کیست و درباره­ چه کسی است؟
اشعار زهد و پند بس گفته است / آن تیره چشم شاعر روشن بین
1) شهید بلخی /ابوشکور بلخی
2) ناصر خسرو / رودکی
3) عنصری / کسایی
4) رودکی / شهیدبلخی

12- از نطر فکر و زبان و جلوه­های شعری، ابوشکور بلخی حد وسط کدام شاعران نامدار به شمار می­رود؟
1) فردوسی و ناصر خسرو
2) کسایی و فردوسی
3) عنصری و ناصر خسرو
4) رودکی و فردوسی
13- باتوجه به محتوا، بیت زیر سروده­ کدام شاعر عصر رودکی است؟
مدحت کن و بستای کسی را که پیمبر / بستود و ثنا کرد و بدو داد همه کار
1) کسایی مروزی
2) شهید بلخی
3) ابوشکور بلخی
4) رودکی سمرقندی
14- کدام توضیح دربار­ه­ «کسایی»‌ صحیح نیست؟
1) زادگاه او «مرو»‌ بوده است.
2) مذهب او شیعه دوازده امامی بوده است.
3) اشعار او زهد آمیز و نشان دهنده­ علاقه­اش به پیامبر (ص) و اهل بیت است.
4) کسایی در سراسر عمرش هرگز شعری در مدح شاهان نسروده است.

15- بیت زیر از کیست؟
رودکی استاد شاعران جهان بود / صد یک از وی تویی کسایی؟ پرگَست!
1) ناصرخسرو
2) عنصری
3) کسایی
4) هیچ کدام
16- کدام گزینه از موضوعات شعری عصر رودکی نیست؟
1) وصف
2) عرفان
3) مدح
4) اندرز
17- منقدان ادبی، چه کسی را «پدر شعر فارسی» به شمار می­آورند؟
1) فردوسی
2) رودکی
3) سنایی
4) ابوشکور بلخی

18- نخستین قصیده­ های منتخب و مرثیه را در دیوان کدام شاعر می­توان یافت؟
1) قوامی رازی
2) محتشم کاشانی
3) کسایی مروزی
4) خاقانی شروانی
19- این عبارت، معرف کیست؟
«‌وی به عنوان نخستین شاعر دل بسته­ اهل بیت، درخش جانبداری و ستایش خاندان پیامبر را بردوش کشیده است.»
1) کسایی مروزی
2) ابوشکور بلخی
3) شهید بلخی
4) ناصر خسرو
20- چه کسی کلیله و دمنه را به نظم درآورد؟
1) اسدی توسی
2) عنصری
3) شهید بلخی
4) رودکی
21- نام دیگر «‌سبک خراسانی» چیست؟
1) اصفهانی
2) ترکستانی
3) عراقی
4) هندی
22- « فراوانی شمار شاعران و تتمع اوزان و قالبـها و مضامین»‌ از ویژگیهای کدام دوره است؟
1) عصر رودکی
2) عصر فردوسی
3) عصر عنصری
4)عصر ناصر خسرو
23- کدام گزینه، از خصوصیات بارز شعر عصر فردوسی است؟
1) نزدیکی به طبیعت و آمیختگی با موسیقی
2) داشتن رنگ ملی و ایرانی
3) در بر گیرنده­ مایه­ های حکمی و اخلاقی و فقدان مایه­ های عرفانی و آسمانی
4) هر سه گزینه
24- «هدایةالمتعلمین فی­ الطب» اثر کیست؟
1) مقانعی­رازی
2) ابوبکر اخوینی
3) محمدبن­زکریای­رازی
4)ابومنصور موفق هروی
25- همه­ گزینه­ ها جز گزینه­ ... به زبان فارسی است:
1) هدایة­المتعلمین فی­الطب
2) الابنیه عن حقایق الادویه
3) تاریخ طبری
4) حدود العالم من المشرق الی مغرب
26-درکدام اثربرای بسیاری ازاصطلاحات علمی،برابرهای ­مناسب فارسی ­یافت ­می شود؟
1) هدایة­المتعلمین فی­ الطب
2) الابنیه عن حقایق الادویه
3) حدود العالم المشرق الی مغرب
4) چهار مقاله
27- بیت زیر از کیست؟
منم بنده­ ی اهل بنت نبی / ستاینده­ ی خاک پای وصی
1) دقیقی
2) فردوسی
3) اسدی
4) عنصری

28) کدام عصر را می­توان «عصر شکوفایی فرهنگ اسلامی»‌ به شمار آورد؟
1) عصر رودکی
2) عصر ناصر خسرو
3) عصر عنصری
4) عصر فردوسی
29- کدام اثر را می­توان نخستین کتاب نثر فارسی دانست که به عنوان اثری مستقل عرضه شده است؟
1) تاریخ طبری
2) آفرین نامه
3) شاهنامه­ ابومنصوری
4) تفسیر طبری
30- تولد نثر پارسی را باید در آغاز کدام عصر دانست؟
1) عصر رودکی
2) عصر فردوسی
3) عصر عنصری
4) عصر ناصرخسرو
31- نثر علمی، حدوداً‌ با کتاب .... آغاز می­شود؟
1) حدود العالم من المشرق الی المغرب
2) دانشنامه علایی
3) التفهیم الاوایل مناعة التنجیم
4) الابنیه عن حقایق الادویه
32- کدام اثر را می­توان «نقطعه آغاز نثر دینی به زبان پارسی» به شمار آورد؟
1) تفسیر قرآن مجید، معروف به تفسیر کمبریج
2) کشف المحجوب
3) ترجمه­ی تفسیر طبری
4) کشف الاسرار
33- سنت داستان پردازی و منظومه سرایی اخلاقی در کدام دوره پایه گذاری شده است؟
1) دوره بیهقی
2) دوره ابوالمعالی
3) عصر عنصری
4)عصر فردوسی
34- مشهورترین شاعر دربار غزنیه چه کسی بوده است؟
1) معزی
2) عنصری
3) عسجدی
4) خاقانی
35- قصیده­ «داغگاه‌» سروده­­ کیست؟
1) عنصری
2) خاقانی
3) فرخی
4) معزّی

36- عنوان «شاعر شادمانی و طبیعت» ‌معرف کیست؟
1) معزی
2) فرخی
3) منوچهری
4) عنصری
37- کدام گزینه، از مضامین مسمط های منوچهری نیست؟
1) پندو اندرز
2) وصف
3) مدح
4) خمریه
38- توضیح زیر معرف کیست؟
«او در قصایدش ظاهراً کوشیده است تا تاریخ را به جای حماسه بنشاند.»
1) معزی
2) فرخی
3) منوچهری
4) عنصری
39- مثنوی­های « شادبهروعین الحیات ، خنگ بت و سرخ بت ، منسوب به کیست؟
1) عسجدی
2) عنصری
3) قوامی رازی
4) غضایری رازی
40- کدام گزینه درباره­ بیت زیر صحیح است؟
خیزید و خز آرید که هنگام خزان است باد خنک از جانب خوارزم وزان است
1) مطلع قصیده­ داغگاه و سروده­ فرخی است
2) مطلع مسمط خزانیه و سردوده­ منوچهری است
3) بیت اول یک رباعی است و در وصف دیدن هلال ماه و سروده­ معزّی است
4) مطلع قصیده­ لغز شمع و سروده­ منوچهری است.
41- این عبارت معرف کیست؟
«وی ظاهراً‌ در زمان امیر نوح بن منصور سامانی و به امر او مأموریت یافت تا شاهنامه­ منثور ابومنصوری را به نظم درآورد.»
1) فردوسی
2) دقیقی
3) اسدی
4) عنصری

42- مهمترین و طولانی ترین بخش شاهنامه کدام است؟
1) بخش اساطیری
2) بخش پهلوانی
3) بخش تارخی
4) هیچکدام
43- در واقع کدام شاعر را باید پیشوای فردوسی در نظم داستانهای ملی دانست؟
1) کسایی
2) اسدی
3) عنصری
4) دقیقی
44- «عرفان» از چه قرنی در ادب فارسی پیدا شد؟
1) سوم
2) چهارم
3) پنجم
4) ششم
45- کدام گزینه از آثار ناصر خسرو نیست؟
1) زادالعارفین
2) خوان واخوان
3) جام ­الحکمتین
4) سفرنام
46- با توجه به محتوا، بیت زیر معرف کیست؟
چو من دست­خویش ­از طمع ­پاک ­شستم / فـزونی از این و از آن چـون پـذیرم
1) منوچهری
2) ناصرخسرو
3) انوری
4) عنصری

47- محتوای کدام اثر با بقیه تفاوت کلی دارد؟
1) قابوس نامه
2) التفهیم
3) دانشنامه­ علایی
4) هدایة­المتعلمین­ فی­ الطب
48- «هجو و بدگویی»‌ از چه دوره­ای در شعر فارسی رواج می­یابد؟
1) عصر فردوسی
2) عصر عنصر
3) عصر انوری
4) عصر ناصر خسر
49- کدام گزینه از ویژگیهای سبک عصر انوری (سبک عراقی) نیست؟
1) ورود لغات و ترکیبات متعدد از لهجه­های محلی به زبان فارسی دری
2) ورود روز افزون لغات عربی و استفاده­ فراوان ­از استعاره وکنایه و اصطلاحات علمی
3) نفوذ افکار و اصطلاحات صوفیه و رواج عرفان اسلامی
4) خوش بینی نسبت به اوضاع زمان و امیدواری به آینده

50- در عصر انوری قالبهای عمده­ ی شعر کدامند؟
1) قصیده و ترکیب بند
2) قصیده و غزل
3) غزل و رباعی
4) قطعه و قصیده
51- موضوع «روض­ الجنان» چیست؟
1) مرثیه
2) کلام
3) حدیث
4) تفسیر
52- کدام کتاب از آثار سنایی غزنوی نیست؟
1) کارنامه­­ بلخ
2) طریق ­التحقیق
3) خوان و اخوان
4)حدیقة­ التحقیق

53- مجموعه­ «اقبال نامه»‌ و «شرف نامه» چه نام دارد؟
1) اسکندر نامه
2) پندنامه
3) خرد نامه
4) مختار نامه
54- کدام گزینه، عنوان مشترکی بر دو مثنوی متفاوت از دو شاعر عارف «سنایی» و «عطار» است؟
1) الهی نامه
2) عشق نامه
3) مصیبت نامه
4) مختارنامه
55- عبارت «‌اگر کاغذها نسختهای من به قصیده، ناچیز نکرده بودندی. این تاریخ از لونی دیگر آمدی!» شکایت حسرت آلوده چه کسی است؟
1) محمدبن جریره بری
2) سعدالدین وراوینی
3) ابوعل محمدبلخی
4) ابوللفضل بیهقی
56- کدام اثر از نمونه­های شعر حماسی است؟
1) گلشن ­راز
2) گرشاسپ نامه
3) بوستان
4) شاهنامه­ ابومنصوری

57- کدام مکتب اثر از نمونه­ های شعر حماسی است؟
1) کلاسیک
2) رمانتیسیسم
3) رئالیسم
4) ناتورالیسم
58- کدام شخصیت ادبی، بزرگترین حماسه­ سرای یونان و جهان به شمار می­ آید؟
1) إشیل
2) اورپیپد
3) سوفوکل
4) هومر
59- آغاز ظهور مکتبهای ادبی، کدام قرن است؟
1) سیزدهم
2) چهاردهم
3) پانزدهم
4) شانزدهم
60- جمله­ معروف «‌من می­اندیشم، پیش هستم.» از کیست؟
1) بنه کارت
2) فرانسیس بیکن
3) نیچه
4) ولتر
61- «الکساندر یو شکین»‌ و «لرمانئوف» از شاعران مشهور کدام مکتب در کدام کشورند؟
1) رمانتیسیسم / روسیه
2) رمانتیسیسم / انگلستان
3) کلاسیسیسم / فرانسه
4) رئالیسم / روسیه

62- رمان «پدران و پسران» ‌اثر کیست؟
1) ارنست همینگوی
2) گلادکوف
3) ایوان تورگنیف
4) شولوخف
63- «جنگ و صلح» ‌شاهکار کدام نویسنده است؟
1) ویکتور هوگو
2) لئون تولستوی
3) ارنست همینگوی
4) داستایوسکی
64- بنیان گذار مکتب واقع گرایی جادویی است؟
1) کارلوس فوئتنس
2) امیل زولا
3) گابریل گارسیامارکز
4) بالزاک
65- کدام اثر جزو ادبیات واقع گرایی جادویی است؟
1) صد سال تنهایی
2) آئورا
3) زیباترین غریق جهان
4) هر سه گزینه
66- شعر مشهور «کلاغ»‌ اثر کدام شاعر سمبولیسم است؟ \
1) استفان مالارمه
2) ادگار آلن­پو
3) راینر ماریاربلکه
4) ژان ارتورمبو
67- همه گزینه­ها به جز گزینه­ .... از آثار مشهور مکتب ناتورالیسم است؟
1) پیش ­ازسپیده ­دم
2) صد سال تنهایی
3) اشباح
4) خانه ­عروسکی
68- توضیح زیر معرف کدام مکتب ادبی است؟
« رمانها و دیگر آثار پیروان این مکتب در حقیقت آزمایشگاه تشریح مزاج افراد است.»
1) ناتورالیسم
2) رمانتی سیسم
3) سمبولیسم
4) رئالیسم
69- کدام شاعر سمبولیست، آثار داگار آلن پورا به زبان فرانسه ترجمه کرد؟
1) شارل پیر بودلر
2) ژان آرتوز مبو
3) استفان مالارمه
4) راینرماریاربلکه
70- «گلهای بدی»‌ اثر مشهور کدام شاعر سمبولیسم است؟
1) استفان مالارمه
2) شارل بودلی
3) ازراپوند
4) ژان­آرتور مبو  

نمونه سوالات آمادگی مسابقات علمی درس زبان فارسی ۳

به نام خدا

سؤالات آزمون علمی درس زبان و ادبیّات فارسی 3 انسانی

1-    در عبارت« دست یابی به دانش در زمینه ی زبان و نقش های گوناگون آن جز از راه درس و کلاس و بهره یابی از معلم و استمرار در فراگیری، امکان پذیر نیست.» به ترتیب چند واژه ی « مشتق»، « مرکب» و « مشتق مرکب » وجود دارد؟

1)     دو دو سه                                       2) سه دو سه

3)     سه یک سه                                   4) چهار یک سه

2-    اگر اجزای تشکیل دهنده ی عبارت:« عبدالقادر بیدل دهلوی را نماینده ی تمام عیار اسلوب هندی می دانیم.» به تنهایی مورد بررسی قرار گیرد، جایگاه درست تکیه ها کدام هجا ها خواهد بود؟

1)     پایانی پایانی آغازی                        2) پایانی پایانی قبل از آخر

3)پایانی پایانی پایانی                          4) آغازی قبل از آخر آغازی

3- نوع کلمات کدام مجموعه با مجموعه های دیگر متفاوت است ؟

1)     گرفتار برخوردار مردار خریدار  2) کشتار نوشتار رفتار ساختار

3)کردار- دستار جستار سپیدار        4) دیدار شنیدار گفتار پندار

4- کدام واژگان  را فقط در شعر و نثر گذشتگان می توان یافت؟

1)     پیکان -  پرّه جرگه                     2) آزفنداک چها آینه ملطّفه

3)تلاوت مهماز آچار                      4) خلط مبحث ستوه انگیختن

5- در کدام گزینه وابسته ی وابسته در نقش مضاف الیه دیده می شود؟

1)     پرده ی ناموس بندگان به گناه فاحش ندرّند.

2)     باران رحمت بی حسابش همه را رسیده.

3)     بندگان گنهکار پریشان روز گار.

4)      تخم خرمایی به تربیتش نخل باسق گشته.

6-     در عبارت زیر به ترتیب چند واژه ی « مشتق»، « مرکب » و « مشتق مرکب » وجود دارد؟ «  گاهی نویسنده در سر آغاز نوشته ی خود مقدّمه چینی می کند و بعد به اصل می پردازد که این کار هم زمینه سازی برای فهم مطلب اصلی است و هم خواننده را از مطلب دور نمی کند و به زیبایی و رسایی آن می افزاید . »

1)     هفت دو یک                          2) شش دو یک

3) هفت یک دو                           4)  شش یک دو    

7- کاربرد کلمات مرکب کدام گزینه با دیگر گزینه ها تفاوت دارد؟

1)     دماسنج نامه رسان خون بها     2) زیر نویس روکش رو انداز

3)راد مرد بلند قد خوش خط        4) سفید پوست- هزار پا سه تار

8- در کدام گروه کلمه ها، غلط املایی هست؟

1)     وطن مآلوف- مسارعت و شتاب- منابر قضبان نفاذ امر

2)     معارضه و پیکار دناعت همّت نشیمن عزلت ملاعبت و مداعبت

3)     لطایف حیل و ثیقت و اطمینان زرق و افترا- عهود و مواثیق

4)     ظنّ صلاح- طرح اسوه ها ذوق و قریحه نرخ تصاعدی

9- نوع را در کدام گزینه با بقیّه  ی گزینه ها فرق دارد؟

1)     او را دلارام نام است.                 2) پادشاهی او راست زیبنده.

3)ورا نام تهمینه سهراب کرد           4)ما به فلک می رویم عزم تماشا که راست؟

10-  یک واژه در بین گروه های بر گزیده با دیگر واژه ها از نظر ساختار تفاوت دارد. آن واژه در کدام گزینه آمده است؟

1)     زیاده خواهی، پرس و جو، ارجمندی 

2)     دانش آموزی ، داد و ستد، خود خواهی   

3)     دانش پژوهی، آشتی کنان، گفت و گو

4)     دید و بازدی، کارشناسی، نا جوان مرد   

 

    

موفق باشیدرحیم آزاده مدیر گروه زبان و ادبیات فارسی

عشق چیست؟

(عشق)

به کودکی گفتند: عشق چیست؟ گفت: بازی.

به نوجوانی گفتند: عشق چیست؟ گفت: رفیق بازی.

به جوانی گفتند: عشق چیست؟ گفت: پول و ثروت.

به پیرمردی گفتند: عشق چیست؟ گفت:عمر.

به عاشقی گفتند: عشق چیست؟

چیزی نگفت: آهی کشید و سخت گریست.


عشق

 

عشق یعنی.......
ای که می پرسی نشان عشق چیست ؛ عشق چیزی جز ظهور مهر نیست عشق یعنی مهر بی چون و چرا ؛ عشق یعنی کوشش بی ادعاعشق یعنی مهر بی اما ، اگر ؛ عشق یعنی رفتن با پای سرعشق یعنی دل تپیدن بهر دوست ؛ عشق یعنی جان من قربان اوستعشق یعنی خواندن از چشمان او ؛ حرفهای دل بدون گفتگو  عشق ، یار مهربان زندگی ؛ بادبان و نردبان زندگیعشق یعنی دشت گلکاری شده ؛ در کویری چشمه ای جاری شده
یک شقایق در میان دشت خار ؛ باور امکان با یک گل بهار
در خزانی برگریز و زرد و سخت ؛
عشق تاب آخرین برگ درختعشق یعنی روح را آراستن ؛ بی شمار افتادن و برخاستنعشق یعنی زشتی زیبا شده ؛ عشق یعنی گنگی گویا شدهعشق یعنی مهربانی در عمل ؛ خلق کیفیت به زنبور عسلعشق یعنی گل به جای خار باش ؛ پل به جای اینهمه دیوار باشعشق یعنی یک نگاه آشنا ؛ دیدن افتادگان زیر پا
زیر لب با خود ترنم داشتن ؛ بر لب غمگین تبسم کاشتن
عشق ، آزادی ، رهایی ، ایمنی ؛ عشق زیبایی ، زلالی ، روشنیعشق یعنی تنگ بی ماهی شده ؛ عشق یعنی ماهی راهی شدهعشق یعنی آهویی آرام و رام ؛ عشق صیادی بدون تیر و دامعشق یعنی برگ روی ساقه ها ؛ عشق یعنی گل به روی شاخه هاعشق یعنی از بدیها اجتناب ؛ بردن پروانه از لای کتاب
در میان این همه غوغا و شر ؛
عشق یعنی کاهش رنج بشر
ای توانا ، ناتوان
عشق باش ؛ پهلوانا ، پهلوان عشق باش
ای دلاور ، دل به دست آورده باش ؛ در دل آزرده منزل کرده باش
عشق یعنی تشنه ای خود نیز اگر ؛ واگذاری آب را بر تشنه ترعشق یعنی ساقی کوثر شدن ؛ بی پر و بی پیکر و بی سر شدنعشق یعنی خدمت بی منتی ؛ عشق یعنی طاعت بی جنتی
گاه بر بی احترامی ، احترام ؛ بخشش و مردی به جای انتقام
عشق را دیدی خودت را خاک کن ؛ سینه ات را در حضورش چاک کنعشق آمد خویش را گم کن عزیز ؛ قوت ات را قوت مردم کن عزیزعشق یعنی مشکلی آسان کنی ؛ دردی از درمانده ای درمان کنیعشق یعنی خویشتن را گم کنی ؛ عشق یعنی خویش را گندم کنیعشق یعنی نان ده و از دین مپرس ؛ در مقام بخشش از آیین مپرس
هرکسی او را خدایش جان دهد ؛ آدمی باید که او را نان دهد
در تنور عاشقی سردی مکن ؛ در مقام
عشق نامردی مکن
لاف مردی میزنی مردانه باش ؛ در مسیر عاشقی افسانه باش
دین نداری مردمی آزاده باش ؛ هرچه بالا میروی افتاده باش
در پناه دین ، دکانداری مکن ؛ چون به خلوت میروی کاری مکن
عشق یعنی ظاهر باطن نما ؛ باطنی آکنده از نور خداعشق یعنی عارف بی خرقه ای ؛ عشق یعنی بنده ی بی فرقه ایعشق یعنی آنچنان در نیستی ؛ تا که معشوقت نداند کیستی عشق یعنی ذهن زیباآفرین ؛ آسمانی کردن روی زمینعشق گوید مست شو گر عاقلی ؛ از شراب غیرانگوری ولی
هرکه با
عشق آشنا شد مست شد ؛ وارد یک راه بی بن بست شد
کاش در جانم شراب
عشق باد ؛ خانه جانم خراب عشق باد
هرکجا
عشق آید و ساکن شود ؛ هرچه ناممکن بود ممکن شود
در جهان هر کار خوب وماندنیست ؛ رد پای
عشق در او دیدنیست
شعرهای خوب دیوان جهان ؛ سر
عشق است و سرود عاشقان
" سالک " آری ،
عشق رمزی در دل است ؛ شرح و وصف عشق کاری مشکل استعشق یعنی شور هستی در کلام ؛ عشق یعنی شعر ، مستی ، والسلام

 بر گرفته از سایت شخصی PEJMAN 


خجسته میلاد با سعادت حضرت زینب (س)

  

دوباره این مرغ دلم کرده هوای شهر عشق  

                                  دلی که کربلائیه یرمی کشه در هوای دمشق 

 

خحسته میلاد با سعادتُ جان علیُ (ع)ُزینت دامان علی(ع)ُ دخت مهربان علی(ع)ُ ماه درخشان علی (ع)ُ زینب کبر(س) بر عموم شیعیان جهان مبارکباد. 

 

ای به محمّد بهشت ،یاسمن آورده ای     همسر شیر خدا ، شیر زن آورده ای
محور هر پنج تن پنج تن آورده ای        هم سخن مرتضی ، همسخن آورده ای
هاجر و ساراست این      مریم عذرا ست این
دختر زهراست این       زینب کبری ست این
دختر ولیّ خدا اُخت حسین و حسن
دختر علم و کمال مادر صبر و رضا        یک حسن و یک حسین یک علی مرتضی
فاطمه ی دوّمی در بغل مصطفی        هر سخنش یا حسین هر نفسش یا اخا
فاضله و عالمه   فاطمه ی فاطمه
قبله ی جان همه     بر لب او زمزمه
زمزمه اش برده دل از شه گلگون کفن
آینه ی پنج تن طلعت زهرایی اش       می برد از خلق ،دل خلقت طاهایی اش
سینه ی صحرایی و دیدۀ دریایی اش       همره مادر رواست امّ ابیهایی اش
صبر، علمدار او      حلم ، گرفتار او
داغ ، شرربار او     درد، خریدار او
عصمت و زهد و حیا بر تن او پیرهن
از شب میلاد بود شعلۀ تاب و تبش      پیش تر از جدّ و باب خوانده خدا زینبش
قصۀ کرب و بلا زمزمۀ هر شبش      فاطمه از جان ودل بوسه زند بر لبش
روح و روانش حسین      تاب و توانش حسین
جان و جهانش حسین     ورد زبانش حسین

نطق و بیان علی در نفسش موج زن
 
حاج غلامرضا سازگار (میثم)
گروه زبان و ادبیات فارسیُ مدیریت مدارس جمهوری اسلامی ایرانُ سوریهُ لبنان و اردن